الهی:
ما از تو دوریم توبه ما نزدیک
از رگ گردن نزدیک تر
با خاک پای مهربانیات خلقم کردی
زیر پای نامهربانیات خاکم نکن
بار زندگی بزرگ
شانه هایم کوچک
تلخی زندگی را با آرزو های شیرین هم میزنم
حرف بسیار است زمان کوتاه
الهی گناهم ازسر ناچاری
درد هایم اجباری
سخت غرق شدم در این گرفتاری
الهی:
بود و نبودم
رکوع و سجودم
همه و همه از آن توست
نه تاب جهنم را دارم
نه طالب بهشتم
دمی آسودگی خیال
در این غم خانه کافیست
الهی:
من همان درد مندم
رو به آسمان بچگی میکردم
تو با دستان پرمهرت قلبم را میلرزاندی
ترس و خوشی همه وجودم را می گرفت
سر سجده میگذاشتم
به کلبه محقرم مهمان می آمدی
بیا که دلم تنگ است
خانه ام مهمان ندارد
چشمم به راه توست
ای مهربان تر از مادر...