فراموش کردم
رتبه کلی: 695


درباره من
شاختالی یئل اسمه کده
سنه یتن یول چوخ اوزاقدادیر
بو قارانلیغین ایشیغی
یالنیزجا قاردیر
-----------------------------
آرای** (lidajooon )    

داستان پند آموز برای جوونای امروز

درج شده در تاریخ ۹۲/۰۳/۲۳ ساعت 00:02 بازدید کل: 155 بازدید امروز: 71
 

شیر نری دلباخته‏ی آهوی ماده شد.

شیر نگران معشوق بود و می‏ترسید بوسیله‏ حیوانات دیگر دریده شود.
از دور مواظبش بود…
پس چشم از آهو برنداشت تا یک بار که از دور او را می نگریست،
شیری را دید که به آهو حمله کرد. فوری از جا پرید و جلو آمد.
دید ماده شیری است. چقدر زیبا بود، ...

گردنی مانند مخمل سرخ و بدنی زیبا و طناز داشت.
با خود گفت: حتما گرسنه است. همان جا ایستاد و مجذوب زیبایی ماده شیر شد.
و هرگز ندید و هرگز نفهمید که آهو خورده شد…
نتیجه اخلاقی : هیچ وقت به امید معشوقتون نباشید !! و در دنیا رو سه  چیز حساب نکنید اولی خوشگلی تون دومی معشوقتون و سومی را یادم رفت. {#}

اها{#} اینکه تو یاد کسی بمونید وقتی لازمه

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۲/۰۳/۲۳ - ۰۰:۰۲
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات