من به همه گفتم ام اربعین حرم هستم             فقط من اضافه بودم ...
تاریخ درج: ۹۴/۰۹/۱۱ - ۱۸:۰۷ ( 5 نظر , 227 بازدید )

از هنگامی که به جای شیعه علی (ع) بودن و از هنگامی که به‌جای شیعه حسین (ع) بودن و شیعه زینب (س) بودن، یعنی «پیرو شهیدان بودن»، «زنان و مردان ما» عزادار شهیدان شده‌اند و بس، در عزای همیشگی مانده‌ایم!…..               &nbs...
تاریخ درج: ۹۴/۰۷/۲۳ - ۱۱:۴۰ ( 10 نظر , 142 بازدید )

                          دو سال حبس به جرم پسر بودن ......
تاریخ درج: ۹۴/۰۷/۰۷ - ۱۹:۱۱ ( 12 نظر , 186 بازدید )

یک لحظه پشیمان شدم از رندی و مستی                                                         عمریست پشیمان ز پشیمانی خویشم  ...
تاریخ درج: ۹۴/۰۷/۰۱ - ۱۰:۴۶ ( 12 نظر , 205 بازدید )

آخرِ قصه لیلیُ مجنون به هم رسیدن! نه تو برگای اون کتاب ِ کـَت ُ کـُلـُفت، نه رو شِنای اون بیابونی که مجنون دوره ش کرد، نه تو کجاوه یی که خیس ِ گریه های لیلی بود... لیلی ُ مجنون به هم رسیدن، رو یه تخت ِ فـَنـَری که صدای فـَنـَراش گوش ِ الهه ی عشق ُ کـَر می کرد!  ...
تاریخ درج: ۹۴/۰۶/۱۹ - ۱۸:۱۸ ( 22 نظر , 156 بازدید )

  ووووووووو ...
تاریخ درج: ۹۴/۰۶/۰۷ - ۱۸:۲۸ ( 17 نظر , 202 بازدید )

دیروز از هرچه بود گذشتیم ، امروز از هرچه بودیم ... آنجا پشت خاکریز بودیم و این جا در پناه میز ... دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود ... جبهه بوی ایمان می داد و این جا ایمانمان بوی می دهد ... الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم ... بصیرمان کن تا ازمسیر برنگردیم ... و آزادمان کن...
تاریخ درج: ۹۴/۰۵/۲۳ - ۱۸:۱۵ ( 10 نظر , 197 بازدید )

متاسف شدم وقتی ... مردی مـُـرد...!! هنگامی که زنش را ، در حال زنا دید...!! متاسف شدم وقتی ،دختر ، به خاطر شهوت نامردان باکره گیش را ، از دست داد...!! متاسف شدم وقتی ، مردی ، ناموسش را ، به خاطر مواد، به حراج گذاشت...!! متاسف شدم وقتی ، جوانی ، ایمانش را بخاطره پول ، از دست د...
تاریخ درج: ۹۴/۰۵/۱۹ - ۱۱:۰۶ ( 16 نظر , 92 بازدید )

به سلامتی “خودم” که وقتی از من پرسیدن یارت چگونه بود گفتم :نامرد نبود, تا آخرش بود فقط حیف “”قسمت من“” نبود…   به سلامتی کسی که بهونه نداشت بهم زنگ بزنه، زنگ زد گفت فقط  خواستم بگم فردا شب نامزدیمه..!!...
تاریخ درج: ۹۴/۰۵/۱۵ - ۱۸:۱۸ ( 13 نظر , 114 بازدید )

زبان سکوت(کارو) یک ساعت تمام ، بدون آنکه یک کلام حرف بزنم به رویش نگاه کردمفریاد کشید : آخر خفه شدم ! چرا حرف نمی زنی ؟گفتم : نشنیدی ؟ .... برو....!!                                   کارو ...
تاریخ درج: ۹۴/۰۵/۱۱ - ۱۹:۴۰ ( 13 نظر , 112 بازدید )