با خنده ای دوباره دلم را مجاب کرد
دامن گرفت و زمزمه ها را جواب کرد
رازی نشست بر لب این کوچه ها که کیست؟
هر شب سکوت پنجره ها را خراب کرد!
از سایه ها گذشتم و چشمم به احتیاط
تعبیر کوچه های شب التهاب کرد