من لغزشی دوباره ام اضطراب ها
من -خسته ای نشسته به راه سراب ها-
میگفت:خاطرات تو را پاره کرده ام!
تکذیب میکنند چرا این کتاب ها
یکشنبه ها دوشنبه شدند و سه شنبه ها
دیگر نداشت طاقت حرف حساب ها
از آفتاب و آینه شرمم گرفته بود
پس داد نامه های مرا با کتاب ها
من خاطرات تو را گم نکرده ام
من خسته ای دوباره ام اضطراب ه