بگذار تا درون خودم منجمد شوم
آبم نکن
به نشستن نشسته ام
من قلب آماده ی پیوندم
در سردخانه
نمی دانم در سینه ی کدام دیوانه
خواهند نابرابرانه پنهان کنند
مرا
امید زندگی
که امید دویدنم
تنها ترین غریب