
کاش می شد که تو را کرده رها می رفتم
دل به غم داده و با باد صبا می رفتم
کاش هرگز مژه را ژاله نمی شد ساکن
کاش اول به خدا کرده دعا می رفتم
کاش آنشب هوس چشم تو را یکباره
می گرفتم ز دل و سوی خدا می رفتم
کاش منزلگه ما خانه ی عشاق نبود
تا که از شور تو و غصه جدا میرفتم
کاشی راهی به جفا باز نمی شد هرگز
آخرین لحظه تورا کرده وفا می رفتم
کاش در قوس تنم تیر محبت می مرد
تا که آزاد و رها از تن و نا می رفتم