جای مردان سیاست بنشانید درخت تا هوا تازه شود به خدا ایمان آرید به خدایی که به ما بیلچه داد تا بکاریم نهال آلو صندلی داد که رویش بنشینیم و به آواز قمر گوش دهیم به خدایی که سماور را از عدم تا لب ایوان آورد و به پیچک فرمود: «نرده را زیبا کن» ...
تاریخ درج: ۹۰/۰۵/۱۰ - ۰۰:۴۰ ( 3 نظر , 1153 بازدید )

...و رسالت من این خواهد بود تا دو استکان چای داغ را، از میان دویست جنگ خونین به سلامت بگذرانم! تا در شبی بارانی، آن ها را با خدای خویش چشم در چشم هم، نوش کنیم! ...
تاریخ درج: ۹۰/۰۴/۲۴ - ۲۱:۱۸ ( 1 نظر , 859 بازدید )

سلام خدمت همشهریان گرامی   پیرمردی گرسنه و بیمار گوشه ی قهوه خانه ای می خفت رادیو باز بود و گوینده از مضرات پرخوری می گفت                        ...
تاریخ درج: ۹۰/۰۴/۱۳ - ۰۹:۵۲ ( 2 نظر , 898 بازدید )

آنکه می گوید دوستت دارم خنیاگر غمگینی ست که آوازش را از دست داده است.   ای کاش عشق را زبان ِ سخن بود   هزار کاکلی شاد               در چشمان توست هزار قناری خاموش در گلوی من. ...
تاریخ درج: ۹۰/۰۳/۱۱ - ۱۷:۰۴ ( 6 نظر , 5791 بازدید )

سلام همشهریا؛ عیدتون مبارک   خانه بوی بهار می دهد و تو پر از سفره های بی سینی ساز ساکت ، سکوت سر در گم ، سردی سایه های تزئینی باغ چای است سبز پیرهنم ، تا قدم می زنی میان تنم سنگ فرش پیاده روها را می کشم روی قوری چینی چای با چند قند زن پهلو ، قند با چند مرد بوسه به د...
تاریخ درج: ۹۰/۰۱/۰۳ - ۲۱:۰۳ ( 0 نظر , 1170 بازدید )

چه آتشی! اگرآب اقیانوس های عالم را بر آن می ریختند، زبانه هایش آرام نمی گرفت. خیلی پیش رفتم … خیلی … ...مرگ و قدرت، شانه به شانه ام آمدند. نه مرد بازگشتم! امّا بازنگشتم، به بیراهه هم نرفتم که من نه مرد بازگشتم! استوار ماندن و به هر بادی به باد نرفت...
تاریخ درج: ۸۹/۱۱/۱۷ - ۱۵:۰۱ ( 1 نظر , 382 بازدید )

کوتاه ولی پر معنا: گفت:احوالت چطور است؟ گفتمش:عالی ست مثل حال گل! حال گل در چنگ چنگیز مغول!   زنده یاد قیصر امین پور ...
تاریخ درج: ۸۹/۱۱/۱۰ - ۱۴:۲۲ ( 4 نظر , 1977 بازدید )

شعری از «احمد شاملو»   به چرک می­نشیند                        خنده به نوار زخم­بندی­اش ار         ...
تاریخ درج: ۸۹/۱۱/۰۷ - ۱۴:۱۲ ( 4 نظر , 474 بازدید )

من نمی دانم                _وهمین درد مرا سخت می آزارد_ که چرا انسان،این دانا                         ...
تاریخ درج: ۸۹/۱۱/۰۶ - ۱۴:۵۳ ( 3 نظر , 492 بازدید )

همه میپرسند چیست در زمزمه مبهم آب چیست در همهمه دلکش برگ چیست در بازی آن ابر سپید روی این آبی آرام بلند ......که ترا می برد اینگونه به ژرفای خیال چیست در خلوت خاموش کبوترها چیست در کوشش بی حاصل موج چیست در خنده جام که تو چندین ساعت مات و مبهوت به آن می نگری نه به ابر نه به...
تاریخ درج: ۸۹/۱۰/۲۹ - ۲۰:۳۰ ( 2 نظر , 521 بازدید )