عشق يعنی سوز نی ، آه شبان
عشق يعنی معنی رنگين کمان
عشق يعنی شاعری دل سوخته
عشق يعنی آتشی افروخته
عشق يعنی با گلی گفتن سخن
عشق يعنی خون لاله بر چمن
عشق يعنی ديده بر در دوختن
عشق يعنی در فراقش سوختن
عشق يعنی يک تيمّم، يک نماز
عشق يعنی عالمی راز و نياز
نــــــامـــه اي كــه هـــرگــز پـســت نـــشـــد
نام تو را اورده ام ودارم عبادت مي كنم گرد نگاهت هم دارم زيارت مي كنم
دست به دست ديگري ازاين گذشته كارمن اما نمي دانم چرا دارم حسادت مي كنم
گفتي دلم را بعد از اين دست ديگري دهم شايد تو به خود گفته اي دارم اطاعت مي كنم
رفتم كنارپنجره ديدم كه تورا با ..بگذريم چيزي نديدم اين چنين دارم رعايت ميكنم
من عاشق چشم تو ام تو مبتلاي ديگري دارم به تقدير خودم چنديس عادت مي كنم
تو التماس مي كني جور فراموشت كنم با التماس اما تورا به خانه دعوت مي كنم
گفتي محبت كن برو باشد خدا حافــــظ ولي رفتم كه و باور كني دارم محبت مي كنم