درباره من
من بهزاد هستم
سن 1373/11/22
اهله رفاقت
اهله شوخی
رو راست
تا حالا هم دل کسی رو نشکستم
شبی وشمعی چه
خوش بود تا روز /نظر
به روی تو کوریه چشم
اعدا را
از گل آفتابگردان پرسیدند
چرا شب ها سرت پاینه
گفت آخه ستاره ها بهم
چشمک میزنن نمی خوام
به خورشید خیانت کنم
کودکی گل فروش با صدای
عاجزانه التماسم کرد گل
بخر گفتم برای کی؟ گفت
برای هدیه دادن به عشقت!
گفتم اگرعشقم به عشقش
هده دادچی؟!لحظه ای سکوت
کردوگفت گلهایم فروشی نیس
ازدورفیق پرسیدن که چطوراین همه سال عاشقانه رفاقت کردید؟
گفتند:وقتی رابطه مان خراب می شد تعمیرش میکردیم،نه تعویض