نترس.. بزن .... بزن... بسلامتی جوونایی که دل پیر دارن... بسلامتی لاتایی که حکم تیر دارن... سلامتی زنی که چشم به در میدوزه... سلامتی سیگاری که رو لبت میسوزه... سلامتی رفیقم که همیشه باهاشم... سلامتی خطای روی دست داداشم... سلامتیایی که باید نگمو میزنم... سلامتی عشقم که واسش رگمو میزنم... سلا...

شد اربعین میگرید چشم کواکب... فغان و نالان زین غم ام المصائب... دلها غمین است ، چون اربعین است... فغان و نالان زین غم روح الامین است... (فرا رسیدن اربعین سالار شهیدان و هفتاد و دو یار با وفایش بر عاشقان ولایت تسلیت باد) ...

مـــــن از هــمـــــــون اول ســـیـاه پوش نـبـــودم... تــــــو با رفـتـــنـــــــــــت سیـــــــاه پوشــــــــــم کـــــــــردی لعـــــنـتـی... ...

فـــــقــط نـــگاه کن...این هـمـــانی ست کـــه هــردم مــــی شــــکنــد....در نــگـــاه پــوچ نـــامــــردمــــان...! ...

زوزه، کشیدنم از ادعا نیست.. زخمی چنگ بره ای شدم.. که با نگاهش سیر میشدم...!!! ...

به انگشت هات بگو..لبهای مرا ببوسند..به انگشت هات بگو..راه بیفتند روی صورتم..توی موهام..قدم زدن در این شب گرم..حالت را خوب می کند..گل من!گاهی نفس عمیق بکش..و نگذار تنم از حسودی بمیرد.....

کمی کنارش بشین.. موهای کوتاه کوتاهش را نوازش کن.. بازوی مردانه اش را کنار بزن.. و خودت را کنج آن جا کن.. با او نفس بکش.. به یادش بیاور.. که هنوز هم سوار دشت آرزوهایت است.. کمی کنارش بشین.. بی منت نوازشش کن.. صورتش را در دستهایت نگه دار.. به چشمهایش خیره شو.. به یادش بیاور.....

شمرده بودم !یک نخ سیگار تا خانه اش راه بود !سالهاست ، کوچه به کوچه و سیگار پشت سیگار می گردم !و نمی رسم . . ....

ــــــــــــــــــــــــ ...ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ... ـــــــــــــ !ــ ...!ــــ هم ــــــــــــــــ نکردی...ــــــــــــــــــ ...کاش به او میگفتی ـــــــــــــ ...ـــ ود... که با او همه چیز خوب بودـــــ ندانسته ــــــــ ...میگفتی ــــــــــــ !... ــــــــــــ .. مـن فقط ...بگو ...

بیا اروم بگو در گوشــــــــــــــــم... دوســـم داری و بزار همه دور شــــن... از دور تو بـــرن کنــار / بـــزار حســــــــودا همه کــــور شـــن... اخه من به تو وابـسـتـم/یا تو رو میخوام و یا اصلا هیچکسی دیگه به چشـــم نمیـــاد... بس که خوشگلی تو لــــامـــــ*صـــــــ*ب*......

می خواستم یه رول علف بکشم بیام شعر بنویسم دیدم بلد نیستم علف رول کنم، بعد یادم افتاد اصن علف تو خونه ندارم ،الان فهمیدم من کلن علف نمی کشم ...

دستم را به قفسه سینه ام میبرم ببینم هنوز قلبم در سینه ام هست یا نه!!! بارها دیده بودم که قلبم در صبحگاه تابستان و غروب پاییزی از قفسه سینه ام رفته بود... کجا؟نمیدانم!!!! هیچ وقت امید نداشتم قلبم از تکه های سرب و از درون یک گل سرخ بیرون بیاید... همه این ها حدس بود.خسته بودم... در کوچه ای بو...