با عرفان باز در خلوت خروش رود قزل اوزن در کنار پلدختر باهم بودیم.تا با عجوبه های سرزمینمان که با دست خالی در خلق شاهکار دیگر بودند.از نزدیک آشنا شویم.این دوستان از روستای گلنگدر (حسن آباد ) بودند.با شگرد خاص دست خالی از سوراخ و سنبه های شکستکی تاریخ نام آوری میانه پلدختر بدنبال تفریح یا در آوردن رزق خود بودند.
چند دقایقی با آنها بودیم.از تاریخ جنگ های قدیم بچه های آچاچی و گلنگدر صحبت کردیم.آن زمان این جنگ نه جنگ صلیبی بود و نه برای خاک و سرزمین و... بود.بلکه تفریحی بود.که اثرات احتمالی آن خطرناک و درد آور بود.یادم می آید.با ریسمان وسیله ای درست می کردند.داخل آن سنگ تقریبا گردی می گذاشتند و با چرخاندن آن سرعت و مسافت آن را زیاد می کردند.سنگ با صدای زوزه کشانش در سنگر بچه های این دو روستا آرام می گرفت.گاهی با خود فکر می کردم اگر به کسی می خورد چه فاجعه به بار می آورد.
البته این دوستان از آن نسل نبودند.اما خاطرات این جنگهای تفریحی را شنیده بودند.