فراموش کردم
رتبه کلی: 289


درباره من
السلام علیک یا علی بن ابیطالب اسدالله الغالب
در عمق عالم صراط به صورت شخص نمود دارد
به هر حال خداوند انسان را در عدل، در أحسن تقویم و در بهترین جایگاه ها یعنی بهشت (یا بر صراط) خلقت فرموده است ولی به دلایلی انسانها به قوانین لیل دنیا هبوط داده شده اند. انسان در بهشت و برای بهشت خلق شده بود ولی به دلیل مانع و آفت بزرگی به نام ابلیس(لع) که بر سر راه آدم(ع) و بر سر مسیر برنامه های مُلک خداوندی به وجود آمد، خداوند مشیّت خود را بر این قرار داد که بنی آدم مسیر جبهۀ دنیا را به پیش بگیرند. ابلیس(لع) پس از تکبّر و سر باز زدن از فرمانبرداری آدم(ع)، از خداوند مهلت می خواهد و خداوند هم به او تمام لیل دنیا را مهلت می دهد. ولی خداوند به بهانۀ مهلت دادن به ابلیس(لع) تغییرات عوالمی را ایجاد می کند که سرانجام و ثمرۀ این تغییرات عوالمی هبوط آدم(ع) به دنیا و زایل شدن بهشت ایشان شد. به عبارت دیگر خداوند چگونگی ظهور صراط و بهشت را تغییر می دهد و آن را به صورتی و در ارتفاعی قرار می دهد که شیطنت شیاطین به آن راه نداشته باشد. بله، خداوند بعد از عدم سجدۀ ابلیس(لع) بر بشر، برای اولین بار صراط را مستقیم می کند و می فرماید: «قالَ هذا صِراطٌ عَلی مُستَقیمٌ، إِنَّ عِبادی لَیسَ لَکَ عَلَیهِم سُلطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الغاوینَ».[1] اگر صراط به صورت بهشت نمود داشته باشد، و شیاطین هم وجود داشته باشند، امکان این هست که آنها روزنه هایی برای ورود به بهشت پیدا کنند و این یعنی وجود آفت و ناپاکی در بهشتی که سرتاسر باید سلامت و امنیت باشد؛ و آنچه در که ماجرای بهشت آدم(ع) رُخ داد همین بود که خود این موضوع یکی از درسهای ماجرای آدم(ع) است. یعنی تا زمانی که بدان و بدی ها به طور کامل نابود نشده اند، بهشتی نمی تواند نمود داشته باشد.[2] لذا خداوند از همان ابتدایی که ابلیس(لع) دشمنی خود را آشکار می کند چنین ماجرایی را قرار می دهد و بهشت و صراط را در عمق عالم به صورت صراط المستقیم قرار می دهد. یعنی صراط تا این زمان مستقیم نبود؟ باید گفت که مستقیم کردن صراط به معنای جاده کشی یا ایجاد راهی صاف در عمق عالم نیست! بلکه به این معناست که خداوند صراط را قائم قرار داد. به چه چیزی؟ به آدم(ع). مانند درخت مویی که زیر آن قیّم یا ستونی زده می شود تا قائم بماند و مستقیم شود. مستقیم کردن صراط از زمان آدم(ع) انجام شد یعنی تمام صراط به وجود آدم(ع) قائم شد و همۀ جایگاه ها و شئون با آدم(ع) و به وسیلۀ آدم(ع) تعریف، مشخص و اِعمال می شود. از جمله تغییرات عوالمی دیگری که خداوند به بهانۀ عدم سجدۀ ابلیس(لع) ایجاد می فرماید، مخصوص کردن اسم «اَلغَفُور» و «الرَّحیم» برای انسان هاست تا از مجرای اسم «اَلغَفُور» از ظلمات اشتباهات و گناهان بالا بیایند و با اسم «الرَّحیم» آنقدر اوج بگیرند و بالا بروند تا بتوانند بر صراط قرار بگیرند.[3]

اگر صراط المستقیم یعنی مجموعه جایگاه ها و شئون حقّی که خداوند قرار داده است تمام این شئون و جایگاه ها را خلیفة الله مجرائیّت می کند و وضع می کند. لذا از زمان آدم(ع) اگر کسی بخواهد که بر صراط المستقیم قرار بگیرد باید به سوی خلفای الهی بیاید، چرا که آنها صراط المستقیم می باشند، وجود آنها «صراط أقوم» است. این همان چیزی است که امیرالمؤمنین(ع) می فرماید: «أنَا الصِّراطُ المُستَقیم»،[4] یا در ادعیه می خوانیم که «أَنتُمُ الصِّرَاطُ الأَقوَم».[5]

تمام این مسیر را جلو آورده شدیم که به اینجا برسیم که اهل بیت(ع) صراط هستند و خداوند این موضوع را در قرآن به وضوح بیان فرموده است. آنجایی که می فرماید: «یس، وَ القُرآنِ الحَکیمِ. إِنَّکَ لَمِنَ المُرسَلینَ. عَلی صِراطٍ مُستَقیمٍ».[6] بله، علی ابن ابیطالب(ع) صراط المستقیم می باشد. وجود ایشان همان بهشت خداوندی است و همۀ شئون و جایگاه ها در وجود علی(ع) تعریف می شود، با علی(ع) سنجیده می شود و به وسیلۀ علی(ع) جَعل می گردد؛ «عَلی هُوَ الصِّراطُ المَستَقیم».[7]

در آیات پایانی سورۀ تکویر نیز این موضوع به زیبایی بیان شده است: «فَأَینَ تَذهَبُونَ»، پس به کجا میروید؟ «إِن هُوَ إِلاّ ذِکرٌ لِلعالَمینَ»، «لِمَن شاءَ مِنکُم أَن یَستَقیمَ»؛ او ذکر است، برای هر کسی که می خواهد قائم شود، مستقیم شوند و در بهترین جایگاه ها قرار بگیرد. این «هُوَ» به امیرالمؤمنین(ع) بر می گردد[8] و به وسیله ایشان است که عالمیان مستقیم می شوند و بر صراط قرار می گیرند.

ظهورات مختلف صراط
«صراط» قبل از هبوط به صورت بهشت نمود داشت که بهشت وجود اهل بیت(ع) است. پس از آن، در لیل دنیا به صورت «صراط المستقیم» ظاهر شد که آن وجود مبارک امیرالمؤمنین(ع) می باشد. در آخرالزمان به صورت «صراطِ السَّوِیّ» خواهد بود که وجود امام مهدی(عج) است.[9] از آنجا به بعد نیز به صورت «دارُ السَّلام»[10] یا «جَنَّةٍ عَرضُهَا السَّماواتُ وَ الأَرض»[11] خواهد بود که باز وجود نازنین و مبارک و مقدس اهل بیت(ع) می باشد. پس از آن نیز «صِراطِ الجَحیم»[12] هم داریم که آن نیز نمود غضب اهل بیت(ع) می باشد.

صراط یعنی ولایت امیرالمؤمنین(ع)
در ابتدای متن گفته شد که طبق آیۀ 161 سورۀ انعام صراط المستقیم یعنی دین قَیِّم و یا ملّت ابراهیم حنیف! الآن با توجه به توضیحاتی که داده شد صراط المستقیم ولایت اهل بیت(ع) و هر آنچیزی که امام و ولیّ عالم می فرماید. در این صورت دین قَیِّم و ملّت ابراهیم حنیف توضیح بیشتر و نمود صراط المستقیم در دنیا می شود.

همچنین زمانی که در سورۀ حمد می خوانیم: «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیمَ، صِراطَ الَّذینَ أَنعَمتَ عَلَیهِم»، قسمت دوم، توضیح قسمت اول می باشد؛ «اَلَّذینَ أَنعَمتَ عَلَیهِم» همان «مُستَقیمونَ عَلَی الصِّراط» می باشند یا صراط المستقیم همان جایی است که نعمات خداوندی بر آن قرار دارند. نعماتی که خداوند در بهشت برای انسان در نظر دارد از مسیری نزدیک تر، راحت تر و سریع تر به نام صراط المستقیم در اختیار انسان ها قرار می دهد. یعنی به جای اینکه انسان ها بخواهند مسیر عوالم را تا ملکوت بالا بروند و یا آنقدر منتظر بمانند تا سیر نشئات جلو برود تا بهشتی برپا گردد و صراط ظهور پیدا کند، صراط را مستقیم قرار می دهد و در قالب شخصی به نام خلیفة الله در معرض همگان قرار می دهد. تمام مفاهیم عوالمی ونشئاتی در دنیا در قالب اشخاص نمود دارد و مفهوم صراط و صراط المستقیم نیز اینگونه است. صراط المستقیم همان خلیفة الله است، همان ولیّ الهی است که اگر انسان معرفت صحیح نسبت به او داشته باشد و تحت فرمانبرداری و حرفشنوی او قرار بگیرد این یعنی بر صراط قرار گرفتن.

آنچه که تاکنون در معارف اسلامی تبیین نشده است و جامعۀ تشیّع از نور آن تغذیه نگردیده است، نگریستن به آیات قرآن از منظر اهل بیت(ع) است. تا زمانی که ما صرفاً براساس علم لغت و صرف و نحو به قرآن نگاه می کنیم نمی توانیم به این نتیجه برسیم که همۀ مفاهیم در وجود اهل بیت(ع) قرار دارند و نمی توانیم به ایشان نسبت بدهیم. بله، نمی توانیم در کتابهای تفسیریمان بنویسیم که صراط علی(ع) است!؟

خداوند را به خاطر همۀ عطاهایش که هیچ کدام بر اساس استحقاق ما نبوده است بلکه از لطف و رحمتش است بسیار شکر می کنیم.



وَ صَلَّی اللهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلَّم
پسر حزب اللهی

همونیه که تعصب داره، اعصاب هم داره.
همونیه که ریش داره، ریشه هم داره.
همونیه که میل داره ،تحمل هم داره.
همونیه که دوست داره،اما دوست دختر نداره.
همونیه که همیشه فریادش تو گلوش میمونه اما با هر فریادی هم صدا نمیشه.
بعله!!! درکت میکنم "برادر"...
یادت نره در جمهوری اسلامی همه آزادند الا بچه حزب اللهی ها
((شهید آوینی))
یا صراط المستقیم (mahdiali )    

آیا فاطمه (سلام الله علیها) از شیخین راضى شد؟

منبع : http://www.sibtayn.com/fa/index.php?option=com_con
درج شده در تاریخ ۹۰/۰۱/۱۶ ساعت 17:29 بازدید کل: 360 بازدید امروز: 92
 

طرح شبهه:
بر فرض که قبول کنیم، فاطمه رضی الله عنها در مقطعى از شیخین دلگیر شده باشد ؛ ولى این مطلب نیز ثابت است که شیخین در آخرین روزهاى حیات فاطمه آمدند و از وى رضایت گرفتند؛ چنانچه بیهقى و دیگران نقل کرده‌اند:
عن الشعبی قال لما مرضت فاطمه أتاها أبو بکر الصدیق فأستئذن علیها فقال علی یا فاطمه هذا أبو بکر یستئذن علیک فقالت أتحب أن أأذن؟ قال نعم فأذنت له فدخل علیها یترضاها وقال والله ما ترکت الدار والمال والأهل والعشیره إلا لإبتغاء مرضاه الله ومرضاه رسوله ومرضاتکم أهل البیت ثم ترضاها حتى رضیت.
هنگامى که فاطمه بیمار شد ابوبکر براى کسب رضایت نزد وى آمد و اجازه خواست تا او را ملاقات کند، علی به فاطمه فرمود: ابوبکر براى ملاقات اجازه مى‌خواهد فاطمه فرمود: آیا شما دوست دارید وارد شود؟ علی فرمود: آری، پس فاطمه اجازه داد، ابوبکر وارد شد و جویاى کسب رضایت فاطمه بود، ابوبکر گفت: به خدا سوگند خانه و زندگى و مال و ثروتم و خویشانم را ترک نکردم؛ مگر براى به دست آوردن رضایت و خوشنودى خدا و رسول و شما خاندان پیغمبر، پس فاطمه از وى راضى شد.
البیهقی، احمد بن الحسین (متوفای ۴۵۸هـ) دلائل النبوه، ج ۷،‌ ص ۲۸۱؛
البیهقی، احمد بن الحسین (متوفای ۴۵۸هـ) الاعتقاد والهدایه إلى سبیل الرشاد على مذهب السلف وأصحاب الحدیث، ج ۱،‌ ص ۳۵۴، تحقیق: أحمد عصام الکاتب، ناشر: دار الآفاق الجدیده - بیروت، الطبعه: الأولى، ۱۴۰۱هـ.
نقد و بررسی:
عدم رضایت صدیقه شهیده سلام الله علیها از شیخین، اصل و اساس مشروعیت خلافت آن‌ها را زیر سؤال مى‌برد؛ چرا که ثابت مى‌کند تنها یادگار رسول خدا، برترین بانوى دو عالم،‌ سیده زنان اهل بهشت با خلافت ابوبکر و عمر مخالف و از دست آن‌ها ناراضى و خشمگین بوده است و طبق روایات صحیح السندى که در صحیح‌ترین کتاب‌هاى اهل سنت آمده است، رضایت فاطمه رضایت رسول خدا و خشم او خشم رسول خدا است.
از این رو عالمان اهل سنت دست به کار شده و روایتى را جعل کرده‌اند تا ثابت کنند که شیخین پس از آن که دختر رسول خدا را به خشم آوردند، در واپسین روزهاى زندگى آن حضرت به عیادت ایشان رفته و از او درخواست رضایت کردند و فاطمه زهرا سلام الله علیها نیز از آن‌ها راضى شد.!
در پاسخ مى‌گوییم:
اولاً: سند روایت مرسل است؛ چرا که شعبى از تابعین است و خود شاهد ماجرا نبوده و این روایت همان اشکالى را دارد که اهل سنت به روایت بلاذرى و طبرى مى‌کردند.
ثانیاً: بر فرض این که مرسلات تابعى مورد قبول باشد، باز هم نمى‌توان روایت شعبى را پذیرفت؛ زیرا شعبى از دشمنان امیرمؤمنان علیه السلام و ناصبى بوده است؛ چنانچه بلاذرى و ابوحامد غزالى به نقل از خود شعبى مى‌نویسند:
عن مجالد عن الشعبی قال: قدمنا على الحجاج البصره، وقدم علیه قراء من المدینه من أبناء المهاجرین والأنصار، فیهم أبو سلمه بن عبد الرحمن بن عوف رضی الله عنه... وجعل الحجاج یذاکرهم ویسألهم إذ ذکر علی بن أبی طالب فنال منه ونلنا مقاربه له وفرقاً منه ومن شره....
در شهر بصره همراه عده‌اى بر حجاج وارد شدیم گروهى از قاریان مدینه از فرزندان مهاجر و انصار که ابوسلمه بن عبد الرحمن بن عوف نیز در جمع آنان بود، حضور داشتند. حجاج با آنان مشغول گفتگو بود یادى از علی بن ابوطالب کرد و از او بدگویى نمود و ما نیز به خاطر رضایت حجاج و در امان ماندن از شرّ او از علی بدگویى کردیم ....
البلاذری، أحمد بن یحیى بن جابر (متوفای۲۷۹هـ) أنساب الأشراف، ج ۴، ص ۳۱۵؛
الغزالی، محمد بن محمد أبو حامد (متوفای۵۰۵هـ)، إحیاء علوم الدین، ج ۲، ص ۳۴۶، ناشر: دار االمعرفه – بیروت.
آیا روایت یک ناصبى مى‌تواند براى ما حجت باشد؟
نارضایتی فاطمه (سلام الله علیها) از ابوبکر در صحیح‌ترین کتاب‌هاى اهل سنت
ثانیاً: غضب فاطمه سلام الله علیها بر ابوبکر از آفتاب روشن تر و غیر قابل انکار است. بخارى در صحیح‌ترین کتاب اهل سنت از تداوم غضب و قهر فاطمه سلام الله علیها بر ابوبکر، سخن گفته است.
در کتاب أبواب الخمس، مى‌نویسد:
فَغَضِبَتْ فَاطِمَهُ بِنْتُ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم فَهَجَرَتْ أَبَا بَکْرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتى تُوُفِّیَتْ.
فاطمه دختر رسول خدا از ابوبکر ناراحت و از وى روى گردان شد و این ناراحتى ادامه داشت تا از دنیا رفت.
البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای۲۵۶هـ)، صحیح البخاری، ج ۳،‌ ص ۱۱۲۶، ح۲۹۲۶، باب فَرْضِ الْخُمُسِ، تحقیق د. مصطفى دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامه - بیروت، الطبعه: الثالثه، ۱۴۰۷ - ۱۹۸۷.
در کتاب المغازی، باب غزوه خیبر، حدیث ۳۹۹۸ مى‌گوید:
فَوَجَدَتْ فَاطِمَهُ على أبی بَکْرٍ فی ذلک فَهَجَرَتْهُ فلم تُکَلِّمْهُ حتى تُوُفِّیَتْ
فاطمه بر ابوبکر غضب کرد وبا وى سخن نگفت تا ازدنیا رفت.
البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای۲۵۶هـ)، صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۵۴۹، ح۳۹۹۸، کتاب المغازی، باب غزوه خیبر، تحقیق د. مصطفى دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامه - بیروت، الطبعه: الثالثه، ۱۴۰۷ - ۱۹۸۷.
در کتاب الفرائض، بَاب قَوْلِ النبى (ص) لا نُورَثُ ما تَرَکْنَا صَدَقَهٌ حدیث ۶۳۴۶ مى‌نویسد:
فَهَجَرَتْهُ فَاطِمَهُ فلم تُکَلِّمْهُ حتى مَاتَتْ.
پس فاطمه از ابوبکر کناره گیرى کرد وبا وى سخن نگفت تا از دنیا رفت.
البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای۲۵۶هـ)، صحیح البخاری، ج ۶، ص ۲۴۷۴، ح۶۳۴۶، کتاب الفرائض، بَاب قَوْلِ النبی (ص) لا نُورَثُ ما تَرَکْنَا صَدَقَهٌ، تحقیق د. مصطفى دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامه - بیروت، الطبعه: الثالثه، ۱۴۰۷ - ۱۹۸۷.
و در روایت ابن قتیبه آمده است که هنگامى که آن دو براى عیادت آمدند، فاطمه زهرا سلام الله علیها اجازه ورود نداد و ناچار شدند به امیرمؤمنان علی علیه السلام متوسل شوند و آن حضرت وساطت کرد،‌ در پاسخ امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:
البیت بیتک.
یعنى علی جان! خانه خانه تو است، تو مختارى هر کسى را که دوست دارى اجازه ورود بدهی. امیر مؤمنان علیه السلام براى اتمام حجت و این که آن دو بعداً بهانه نیاورند که ما مى‌خواستیم از فاطمه رضایت بگیریم ؛ ولى علی نگذاشت ، به آن دو اجازه ورود داد .
هنگامى که آن‌ دو عذرخواهى کردند، صدیقه طاهره نپذیرفت؛ بلکه از آن‌ها این چنین اعتراف گرفت:
نشدتکما الله ألم تسمعا رسول الله یقول «رضا فاطمه من رضای وسخط فاطمه من سخطی فمن أحب فاطمه ابنتی فقد أحبنی ومن أ رضى فاطمه فقد أرضانی ومن أسخط فاطمه فقد أسخطنی »
شمارا به خدا سوگند مى‌دهم آیا شما دو نفر از رسول خدا نشنیدید که فرمود: خوشنودى فاطمه خوشنودى من، و ناراحتى او ناراحتى من است. هر کس دخترم فاطمه را دوست بدارد و احترام کند مرا دوست داشته و احترام کرده است و هر کس فاطمه را خوشنود نماید مرا خوشنود کرده است و هر کس فاطمه را ناراحت کند مرا ناراحت کرده است؟.
هر دو نفرشان اعتراف کردند: آرى ما از رسول خدا اینگونه شنیده ایم.
نعم سمعناه من رسول الله صلى الله علیه وسلم.
سپس صدیقه طاهره فرمود:
فإنی أشهد الله وملائکته أنکما أسخطتمانی وما أرضیتمانی ولئن لقیت النبی لأشکونکما إلیه.
پس من خدا و فرشتگان را شاهد مى‌گیرم که شما دو نفر مرا اذیت و ناراحت کرده‌اید و در ملاقات با پدرم از شما دو نفر شکایت خواهم کرد.
به این نیز بسنده نکرده و فرمود:
والله لأدعون الله علیک فی کل صلاه أصلیها.
به خدا قسم پس از هر نماز بر شما نفرین خواهم کرد.
الدینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبه (متوفای۲۷۶هـ)، الإمامه والسیاسه، ج ۱،‌ ص ۱۷، باب کیف کانت بیعه علی رضی الله عنه، تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الکتب العلمیه - بیروت - ۱۴۱۸هـ - ۱۹۹۷م.
با این حال چگونه مى‌توان باور کرد که صدیقه شهیده سلام الله علیها از آن دو راضى شده باشد؟ آیا روایت بخارى مقدم است یا روایت بیهقی؛ آن‌هم روایت شخصى که دشمن امیرمؤمنان علیه السلام محسوب مى‌شده و خود نیز شاهد ماجرا نبوده است؟
ثالثاً: اگر فاطمه زهرا سلام الله علیها از آن دو نفر راضى شده بود، چرا وصیت کرد که او را شبانه دفن کنند و هیچ یک از کسانى را که به وى ستم روا داشته‌اند، براى تشییع جنازه و نماز خبر نکنند؟
محمد بن اسماعیل بخارى مى‌نویسد:
وَعَاشَتْ بَعْدَ النبی صلى الله علیه وسلم سِتَّهَ أَشْهُرٍ فلما تُوُفِّیَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِیٌّ لَیْلًا ولم یُؤْذِنْ بها أَبَا بَکْرٍ وَصَلَّى علیها
فاطمه پس از رسول خدا شش ماه زنده بود و چون از دنیا رفت همسرش علی شبانه او را دفن کرد و به ابوبکر خبر نداد و خودش بر بدن فاطمه نماز خواند.
البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای۲۵۶هـ)، صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۵۴۹، ح۳۹۹۸، کتاب المغازی، باب غزوه خیبر، تحقیق د. مصطفى دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامه - بیروت، الطبعه: الثالثه، ۱۴۰۷ - ۱۹۸۷.
ابن قتیبه دینورى در تأویل مختلف الحدیث مى‌نویسد:
وقد طالبت فاطمه رضی الله عنها أبا بکر رضی الله عنه بمیراث أبیها رسول الله صلى الله علیه وسلم فلما لم یعطها إیاه حلفت لا تکلمه أبدا وأوصت أن تدفن لیلا لئلا یحضرها فدفنت لیلا
فاطمه از ابوبکر میراث پدرش رسول خدا را درخواست نمود و چون ابوبکر سرپیچى کرد سوگند یاد کرد که دیگر با وى سخن نگوید و وصیت کرد شبانه او را دفن کنند تا ابوبکر در تشییعش شرکت نکند.
الدینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبه (متوفای۲۷۶هـ)، تأویل مختلف الحدیث، ج ۱،‌ ص ۳۰۰، تحقیق: محمد زهری النجار، ناشر: دار الجیل، بیروت، ۱۳۹۳، ۱۹۷۲.
و عبد الرزاق صنعانى مى‌نویسد:
عن بن جریج وعمرو بن دینار أن حسن بن محمد أخبره أن فاطمه بنت النبی صلى الله علیه وسلم دفنت باللیل قال فر بها علی من أبی بکر أن یصلی علیها کان بینهما شیء
از حسن بن محمد نقل است که گفت: فاطمه دختر پیامبر شب دفن شد تا ابوبکر بر پیکرش نماز نخواند؛ زیرا کدورتى بین آن دو وجود داشت.
و در ادامه نیز مى‌گوید:
عن بن عیینه عن عمرو بن دینار عن حسن بن محمد مثله الا أنه قال اوصته بذلک.
از حسن بن محمد نیز همانند روایت پیشین نقل شده است؛ الا این که در این روایت گفته شده: فاطمه بر دفن شبانه وصیت کرد.
الصنعانی، أبو بکر عبد الرزاق بن همام (متوفای۲۱۱هـ)، المصنف، ج ۳،‌ ص ۵۲۱، ح ۶۵۵۴ و ح ۶۵۵۵، تحقیق حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر: المکتب الإسلامی - بیروت، الطبعه: الثانیه، ۱۴۰۳هـ.
البته ممکن است که کسى بگوید: ابوبکر بعدا پشیمان شد و توبه کرد، در پاسخ باید گفت: توبه زمانی مفید و ارزشمند است که همراه با ندامتى بر خواسته از عمق وجود آدمى باشد. و از طرفى گذشته را هم جبران نماید به این معنى که شخص توبه کننده حقوق تضییع شده را؛ چه الهى باشد و چه مردمى تمام آن را جبران نماید.
حال پرسش ما این است که آیا ابوبکر فدک را به صدیقه طاهره بازگرداند تا توبه‌اش توبه نصوح باشد و در نزد خداوند پذیرفته شود؟
نتیجه:
خشم فاطمه از شیخین تا واپسین لحظات زندگی‌اش و عدم رضایت از آن دو، از مسائلى است که در صحیح‌ترین کتاب اهل سنت پس از قرآن وارد شده و روایت بیهقى که از آن استفاده کسب رضایت فاطمه شده است، به دلیل وجود یک ناصبى در سلسله سند آن، اعتبار ندارد

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۰/۰۱/۱۶ - ۱۷:۲۹
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)