خدایا
میدانم که تو تمام بغض های مرا میدانی !
میدانم که یک دم هم از من غافل نیستی
من ....
من همانم که شبهای قدر کلام تو نجوایش بود....
همانکه اشک هایش برای تو بود....
همانکه آرام بود...
اما...
منه الان بامنه دیروزهایم فرق کرده است
برای بیان حالم سینه ام را بشکاف
دستانم را بگیر ....
خدای بزرگ من ؟؟؟؟
میبینی که قلبم دریای درد شده است ؟؟؟
میبینی چقدر غرق شده دارد قلب من ؟؟؟
آرزوهایم ,امیدهایم,لبخندهایم,نشاطم,اهدافم .... همه غرق شده اند !
دستهای مرا بنگر !
دستهایی که همیشه آرزوی نوازش داشتند ....
دستهایی که میخواستند قفل شوند در دستان عشق....
دستهایی که تشنه ی محبت بودن ...
خداوندا
خدای مهربان من
خدای زیبای من
خدای دنیای من
این قلب ودستهای فسرده ام را به تو میسپارم
خودت چشمه ی زندگی و امید برمن عطا کن
عشق من فقط خدا