همه چی با یه لبخندشروع شد
من دلموبهش باختم...
نمیدونم چرا اما باعبورلحظه ها من اسیرترمیشدم
نمیدونم چراتموم زندگیم شده بود بی اون نمیتونستم
امااون حسش ازاول تاآخر یکی بود...
من توقعاتم ازش زیادترمیشد...
امااون همون بودکه بود...
میخواستم فقط مال من باشه...
توشادی ها غم ها کنارم باشه...
خنده هاش مال من باشه...
اگه گریه کرد اشکاشوپاک کنم...
یه روزخواستم باهاش قهرکنم
میخواستم نازموبکشه بیشترقدرموبدونه....
این بودکه بهش گفتم دیگه باهات کاری ندارم...
ساعتهاگذشت....ازش خبری نشد...
نمیتونستم صبرکنم...
آخه چطوربدون من میتونست؟؟؟؟
نصفه شب شدوازش خبرنشد....
توتمام این مدت چشام به صفحه گوشی بود...
بهش پیام دادم:نامرد کجای ازت خبرنیست....
جواب نیومد!
باچشمای خیس خوابیدم....
روزبعدش جواب داد اما هیچ فرق نکرده بود....
من همچنان عاشقش بودم اما اون...
بهم میگفت دیوونه انقدخیال بافی نکن منم عاشقتم...
همیشه دلمو به همین یه جملش خوش میکردم...
سردبودناشو کم محلی هاشو میذاشتم پای غرورمردونش...
همیشه هم وقتی قهرمیکردیم خودم پیش قدم میشدم...
تا اینکه یه روز سردپاییزی وقتی از پارک محلمون میگذشتم...
چشام افتاد به خود نامردش اما ایندفعه کنارمعشوقش...
پاهام سست شد وبغض حاکم وجودم شد...
ازبس دوسش داشتم دلم نیومد کنارعشق جدیدش به روش بیارم!
آروم برگشتم.... نامرد حتی دنبالم هم نیومد....
صدای خش خش برگ هاروزیرپام میشنیدم...
یادخودم افتادم.... چقدعمرمو به پاش گذاشتم....
همه ی عشقمو غرورمو نشاطمو..... نثارش کردم...
اما اون همه ی وجودمو زیرپاش گذاشت و ازمن گذشت...
وقتی رسیدم خونه بهم یه پیام داد:
سلام نمیدونم چی بگم حتمازیاد ناراحتی
امیدوارم منوببخشی من مدته زیادیه با این خانوم آشناشدم دلم پیشش گیرکرده اما میترسیدم بهت بگم ناراحت بشی...
من لایقت نبودم....امیدوارم خوشبخت بشی....بای
هه! چطور دلت اومد نامرد؟؟؟مگه نگفته بودم من بدون تو نمیتونم؟؟؟
حیاکن....باچه رویی واسم آرزوی خوشبختی میکنی؟؟؟
روحموکشتی قلبمو تکه تکه کردی من چطور زندگی کنم؟؟؟
خواستم ایناروبهش بگم امادلم نیومد ناراحتش کنم....
قبلا به خودش هم گفته بودم حاضربودم بمیرم اما یه لحظه ناراحت نشه
بهش پیام دادم:بی وجدان! تنهام نذار...باتو وعشقت کاری ندارم
امابعضی وقتا بهم پیام بده....بدون تونمیتونم....
بهم جواب داد: نه من نمیتونم به عشقم خیانت کنم بای
خیلی شدید دلم شکست... داد زدم....
یعنی اینهمه مدت عاشقم نبوده!بازیم میداده!
ماه ها گذشت....
حالا من ملکه ی تنهایی هام!خسته ازغم هام!
اما توای نامرد....بشنو حرف دلم....
این منم خسته ی تنها اون تویی اونوردنیا
یه روزی عاشقم بودی دلیل زندگیم بودی
روزای اول یادته بهم چی گفتی؟؟ میمیرم اگه نباشی!
واسم ازعشق واز زندگی گفتی منم خیال میکردم جدی میگفتی
چه آسون باورت کردم چه آسون اسیرت شدم!
تودنیای من بودی همه داروندارمن بودی!
آهای نامردبی وجدان نگاکن بغض کرده آسمان
ای تو که چه آسون دلارومیشکنی
خیالت راحت آخرقصه میبازی!
همه چی با یه لبخندشروع شد
همه چی با یه لبخند تلخ تموم شد