شب عروسی دختر...............
پسردم درتالاربودوداخل نرفت که خدایی نکرده عروسی عشقش بهم بخوره..............
منتظرموند............
تااینکه دختربااون لباس سفیدازپله هااومدپایین........
پسررفت سمتش یه هدیه به دخترداد.........
دخترگفت این چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پسر گفت همون قرانی که بهش قسم خور... تاریخ درج: ۹۳/۰۳/۳۰ - ۱۸:۵۰( 37 نظر , 140
بازدید )