فراموش کردم
رتبه کلی: 5043


درباره من
در پی دراز از تنگ مسیر کوچه های تنهایی می گذرم،هوا اینجا سرد است و من چقدر بی حوصله، می خواهم پرواز کنم تا به گستره ی خیال با طوفان پنجه در افکنم و بر صورت باد سیلی زنم، در بندرگاه رویا پهلو گیرم، و زلال دریا را نوازش کنم.
به ناگاه ضربات مرگبار ساعت ندا می آورد که نیمه شب فرا رسید و من مات و مبهوت، تب آلود فقط نگاه می کنم. سکوتی تلخ روح بینوای مرا در می نوردد، سکوتی که سرشار از سخنان نا گفته است،آری (( سکوت سرشار از نا گفتنی ها است)).
مهتاب شب تنهایی (mahtabetanhaee )    

گفتم و گفتی

درج شده در تاریخ ۹۲/۰۵/۰۶ ساعت 11:25 بازدید کل: 216 بازدید امروز: 126
 

     گفتم خراب می شوم/گفتی تو آبادی مگر؟
گفتم ندادی دل به من/گفتی تو جان دادی مگر؟
گفتم ز کویت می روم/گفتی تو آزادی مگر؟
گفتم فراموشم مکن/گفتی تو در یادی مگر؟

 

این مطلب توسط اسماعیل مختاری بررسی شده است. تاریخ تایید: ۹۲/۰۵/۰۶ - ۲۱:۲۱
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)