فراموش کردم
رتبه کلی: 5043


درباره من
در پی دراز از تنگ مسیر کوچه های تنهایی می گذرم،هوا اینجا سرد است و من چقدر بی حوصله، می خواهم پرواز کنم تا به گستره ی خیال با طوفان پنجه در افکنم و بر صورت باد سیلی زنم، در بندرگاه رویا پهلو گیرم، و زلال دریا را نوازش کنم.
به ناگاه ضربات مرگبار ساعت ندا می آورد که نیمه شب فرا رسید و من مات و مبهوت، تب آلود فقط نگاه می کنم. سکوتی تلخ روح بینوای مرا در می نوردد، سکوتی که سرشار از سخنان نا گفته است،آری (( سکوت سرشار از نا گفتنی ها است)).
مهتاب شب تنهایی (mahtabetanhaee )    

دخیل

درج شده در تاریخ ۹۲/۰۵/۰۹ ساعت 09:26 بازدید کل: 201 بازدید امروز: 116
 

کوچه کوچه بنازم به عابری که نیامد

شریک غربت ما کیست؟ مهاجری که نیامد

به پلک پلک نگاهش دخیل خاطره بستم

دعا کنید بیاید مسافری که نیامد...

این مطلب توسط رضا رضازاده بررسی شده است. تاریخ تایید: ۹۲/۰۵/۰۹ - ۲۱:۲۸
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)