
معروف است که دو نفر مشغول تماشای نمایشی بودند.
در بخشی از داستان میان یک اسب سفید و یک اسب سیاه مسابقه ای پیش آمد.
آن دو دوست گفتند میان دو اسب سفید و سیاه شرط بندی کنیم که کدام برنده خواهند شد؟
یکی به نفع سفید و یکی به نفع سیاه
هنگامی که اسب سفید برنده شد و بازنده جایزه را به دوستش تقدیم کرد
دوست برنده نگاهی به آن جایزه بزرگ کرد،کمی فکر کرد و گفت:
نه انصاف نیست،من نمیتوانم این مبلغ را از تو قبول کنم
زیرا حقیقت این است که من بیش از این سه بار این فیلم را دیده بودم
دیگری گفت:نوش جانت،من خودم پنج بار این فیلم را دیده بودم
اما گفتم شاید این بار اسب سیاه برنده شود.
شگفتی این است که انسانها بارها پایان داستان خوبان و بدان را دیده اند
از زبان اولیاء و انبیاء شنیده اند وفطرت آدمی نیز خود از پایان خبر میدهد.
اما باز امید بسته اند که راه شر و بدی به ایشان سود رساند و سعادت آورد
باز طمع بسته اند که اسب سیاه که رمز نیروهای اهریمنی هست برنده شود.
(الهی قمشه ای)
