خوش اخلاقی یک مفهوم کلی است و نمیتوان به طور قطعی گفت که فلان شخص خوشاخلاق هست یا نه. این مفهوم باید باز شود و محتوا و متریالهای آن را مشخص کنیم. در حیطه آموزههای دینی و روانشناختی، انسانها باید یکسری فضیلتهای اخلاقی و ذخیرههای اخلاقی داشته باشند.
مفهوم عامه خوش اخلاقی یعنی خندیدن و نداشتن اخم بر چهره ولی خوش اخلاقی مفهوم عمیقتری دارد که محتوای آن شامل:
-همدلی؛ یعنی نسبت به احساسات دیگران حساس باشیم و برای احساسات دیگران اهمیت قائل شویم، به عبارتی دیگران را بپذیریم.
-خویشتنداری؛ یعنی یکسری از خواسته و تمایلات خودمان را به تعویق بیاندازیم. یکی از مشکلات زوجهای جوان جامعه ما این است که خود کنترلی ندارند و خویشتندار نیستند.
-احترام؛ یکی از ظرفیتهای اخلاقی که زوجین باید داشته باشند احترام است که باید ابتدا در مورد خودمان اجرا کنیم یعنی انسان اول از همه باید به خود احترام بگذارد تا بتواند به دیگران نیز احترام بگذارد.
-بردباری؛ یعنی توانایی افراد در برابر ناملایمات زندگی تا چه اندازه است و چقدر میتوانند مشکلات زندگی را تحمل کنند.
-از خود گذشتگی؛ به معنی قربانی شدن نیست از خودگذشتگی احساس خوبی را به همراه دارد. حال آنکه شخص قربانی اصلا احساس خوبی ندارد.
-انصاف؛ یکی از مهمترین فاکتورها در زندگی است و بلوغ روانی و عاطفی فرد را کامل نشان میدهد و اگر شخص فاقد این فاکتور باشد رابطه، یک طرفه شده و زندگی زن و مرد مانند رابطه والد فرزندی میشود.
چطور همسرتان را بشناسید؟
بخشی از شناخت شما از هم مربوط به آشنایی دختر و پسر با هماهنگی خانواده است. یعنی دختر و پسری که با آگاهی کامل خانوادهها با یکدیگر آشنا شوند، آشنایی دو فرد و دو خانواده تا حدودی ظرفیتها را نشان میدهد، که اگر این آشنایی بدون آگاهی خانوادهها باشد شدیداً ریسک ازدواج را بالا میبرد و این رابطه مشکلساز میشود.
بخش دیگر از شناخت قبل از ازدواج بوسیله مشاور انجام میشود (سابقه رشدی زوجین) اینکه در چه وضعیتی بزرگ شدند و رشد عقلی آنها چقدر است و ... که با مصاحبههای بالینی میتوان شخصیت فرد را تا حدودی شناخت. با استفاده از تستهای روانشناسی، مصاحبه، مشاهدات روانشناس و شناخت خانواده و شناخت زوجین در کنار هم میتوان ضریبب اطمینان ازدواج را تا حد زیادی بالا برد. هدف از این مشاوره ها این است که شما و طرف مقابل تان قابلیت یک ازدواج نسبتا خوب را با یکدیگر داشته باشید و چنین چیزی با مشاوره مشخص می شود.
دین داری با شرط و شروط اضافه
ایمان یکی از اصول بسیار اساسی در ازدواج است. لازم هست ولی کافی نیست و وجود آن ما را از فاکتورهای دیگر بینیاز نمیکند. البته خصوصیات و فضایل اخلاقی را نمیشود تقسیم کرد چون در این صورت انسانها را از یک رشد همه جانبه محروم کردهایم.
کسی که پای بند دین نیست، تضمینی وجود ندارد که پای بند رعایت حقوق همسر و ادامه زندگی مشترک باشد. اگر یکی دیندار و دیگری بی دین باشد، زندگی آنان روی سعادت را نخواهد دید. سعادت بدون دیانت محال است. اگر هر دو بی دین باشند، باز تضمینی وجود ندارد که رعایت حقوق یکدیگر را بنمایند. البته منظور از دینداری و تدیّن این است که پای بندی به اسلام داشته باشند و اسلام را با جان و دل پذیرفته و در عمل به آن کوشا باشند، نه تدین سطحی و بی ریشه و بی عمل.
پیامبر(ص) به شخصی که میخواست ازدواج کند، فرمود: «علیک بذات الدین؛ بر تو باد که همسر دیندار بگیری».
در مورد دیگری فرمود: «کسی که با زنی به خاطر ثروتش ازدواج کند، خداوند او را به حال خودش وامیگذارد . کسی که فقط به خاطر زیبایی با زنی ازدواج کند، در او امور ناخوشایند خواهد دید. کسی که به خاطر دین و ایمانش با او ازدواج کند، خداوند همه آن امتیازات را برایش فراهم خواهد کرد».
دین دار بودن، به این است که دارای صفات ذیل باشد: عفت، حجاب، حیا، نجابت، اخلاق خوب، خوش حرف و خوش زبان بودن، اهل نماز و مناجات، علاقهمند به قرآن و اهل بیت، ترس از خدا داشتن، آبرونگهدار بودن، اسراف کار نبودن و... .
به امید تغییر نباشید
در هر شرایطی یک نکته را به یاد داشته باشید. در ازدواج قرار نیست چیزی را به عاریت بگیریم. مثلا بگوییم من آدم کم صبری هستم و او فرد صبوریست، پس ما میتوانیم با هم کنار بیاییم. من مذهبی هستم و او بی اعتقاد پس می توانم او را هدایت کنم و مذهبی اش کنم. اگر من میدانم صبر صفت خوبیست پس چرا خودم صبور نباشم؟ اگر او می داند دینداری صفت خوبی است چرا خودش دیندار نیست؟ اگر ما به امید این که ازدواج یکسری صفات را به ما خواهد داد، زندگی خود را شروع بکنیم، این یک خیال واهی و فانتزی است. و انسانها باید قبل از ازدواج روی اخلاق خود کار کنند و بعد از ازدواج آن را تقویت کنند. البته نباید از تغییرپذیر بودن انسان هم بگذریم ولی پایه زندگی نباید روی این فرض که ازدواج کنیم درست میشود، قرار گیرد