|
مجید از کرج
(majiddd )
آلبوم:
تصاویر پروفایل
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
115 بازدید امروز: 113
توضیحات:
سلام پسرم،بفرما؟
ازسرشماری مزاحم میشم،مادر تو این خونه چند نفرید؟ اگه میشه برو شناسنامه هاتون رو بیار بنویسمشون.. مادر آهسته و آرام لای در رو بیشتر باز کرد... سر و ته کوچه رو یه نگاهی انداخت..چشماش پر اشک شد و گفت: پسرم،قربونت بشم،میشه از مارو فردا بنویسی...؟؟!! مامور سرشماری پوزخندی زد و گفت :مادر چرا فردا؟! مگه فردا می خاید بیشتر بشید؟؟برو لطفأ شناسنامه هارو بیار وقت ندارم... آخه...!!پسرم چند سال پیش رفته جبهه..هنوز برنگشته..!! شاید فردا برگرده!!! بشیم نفر!!!! میشه فردا بیای... تو رو خدا!!! مامور سرشماری سرش رو انداخت پایین و رفت... مغازه دار میگفت: الان بیست سال هر وقت از خونه میره بیرون،کلید خونشرو میده به من و میگه...اگه پسرم امد کلید رو بده بهش بره تو...چایی هم سر سماور حاضره..آخه خستست باید استراحت کنه....شهدا شرمنده ایم
درج شده در تاریخ ۹۴/۰۴/۰۶ ساعت 16:44
برچسب ها:
1
2
3
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (0)
|