فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 1180


درباره من
م هوشنگ (majidhemmaty )    

عشق من

درج شده در تاریخ ۹۳/۰۶/۱۷ ساعت 12:25 بازدید کل: 148 بازدید امروز: 147
 

 

عشق من

به تو عادت کرده بودم
ای به من نزدیک تر از من
ای حضورم از تو تازه
ای نگاهم از تو روشن
به تو عادت کرده بودم
مثل گلبرگی به شبنم
مثل عاشقی به غربت
مثل مجروحی به مرهم
لحظه در لحظه عذابه
لحظه های من بی تو
تجربه کردن مرگه
زندگی کردن بی تو
من که در گریزم از من
به تو عادت کرده بودم
از سکوت و گریه شب
به تو حجرت کرده بودم
با گل و سنگ و ستاره
از تو صحبت کرده بودم
خلوت خاطره هامو
با تو قسمت کرده بودم
خونه لبریز سکوته

خونه از خاطره خالی
من پر از میل زوالم
عشق من تو در چه حالی
 
 Tell him

I"m scared
So afraid to show I care
Will he think me weak
If I tremble when I speak
Oooh - what if
There"s another one he"s thinking of
Maybe he"s in love
I"d feel like a fool
Life can be so cruel
I don"t know what to do

I"ve been there
With my heart out in my hand
But what you must understand
You can"t let the chance
To love him pass you by

Should I

Tell him
Tell him that the sun and moon
Rise in his eyes
Reach out to him
And whisper
Tender words so soft and sweet
Hold him close to feel his heart beat
Love will be the gift you give yourself

Touch him
With the gentleness you feel inside
Your love can"t be denied
The truth will set you free
You"ll have what"s mean to be
All in time you"ll see

I love him
Of that much I can be sure
I don"t think I could endure
If I let him walk away
When I have so much to say

I"ll

Love is light that surely glows
In the hearts of those who know
It"s a steady flame that grows
Feed the fire with all the passion you can show
Tonight love will assume its place
This memory time cannot erase
Blind faith will lead love where it has to go

Never let him go

 

من خود آتشی که مرا داده رنگ فنا می شناسم

این همه آشفته حالی این همه نازک خیالی
ای به دوش افکنده گیسو از تو دارم, از تو دارم
این غرور و عشق و مستی خنده بر غوغای هستی
ای سیه چشم _سیه مو از تو دارم, از تو دارم
این تو بودی کز ازل خواندی به من درس وفا را
این تو بودی آشنا کردی به عشق این مبتلا را
من که این حاشا نکردم از غمت پروا نکردم
دین من ، دنیای من از عشق جاویدان تو رونق گرفته
سوز من ، سودای من از نور بی پایان تو رونق گرفته
من خود آتشی که مرا داده رنگ فنا میشناسم
من خود شیوه نگه چشم مست تو را می شناسم
دیگر ای برگشته مژگان از نگاهم رو مگردان
دین من, دنیای من از عشق جاویدان تو رونق گرفته
سوز من سودای من از نور بی پایان تو رونق گرفته

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۳/۰۶/۱۷ - ۱۲:۲۹
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)