
باز کلمهـ کمـ آوردهـ امـ
برایـ احوالاتمــــ برویدـ یکـ سیگار بکشیدـ تلخیـ اشـ کهـ ماندـ
تهـ گلویتانـ فکر کنیدـ همانـ بغضیـ استـ کهـ تویـ گلویـ منـ استــ.



مردیـ کهـ روبرویـ تو سیگار میـ کشدـ
در فکر گفتگویـ تو سیگار میـ کشدـ
وقتیـ کهـ میـ رویـ و دلشـ تنگـ میـ شودـ
بیـ شکـ بهـ جستجویـ تو سیگار میـ کشدـ
اینـ بار بیـ تو فاصلهـ ها را نمیـ دودـ
در سوگـ آرزویـ تو سیگار میـ کشدـ



وایـ از نیمهـ شبــیـ کهـ بیـــــدار شومـ و تـــــو را بخواهـــــمـ
و پاکـــــتـ سیگارمـ خالـــیـ باشــــدـ …



شبیهـ کسیـ شده امـ کهـ پشتـ دودـ سیگارشـ با خودـ میـ گویدـ :
بایدـ تـَرکـــــ کنمـ ! ســیگار را
خانــــهـ را
زندگـــیـ را
و باز پُــکــیـ دیگــــر میـ زندـ



مرگـ
مُردنـ نیستـ و مرگـ تنها نفسـ نکشیدنـ نیستـ
منـ مردگانـ بیـ شماریـ را دیدهـ امـــــ کهـ راهـ میـ رفتندـ حرفـ میـ زدندـ سیگار میـ کشیدندـ و خیسـ از بارانـ انتظار و تنهاییـ را درکـ میـ کردندـ


سیگار بکشـ
بغضـ کنـ
گریهـ کنـ
دقـ کنـ
ولیـ با هر آدمـ نامردیـ دردـ و دلـ نکنـ



گفتمـ آقا آتیشـ داریدـ ؟
گفتـ تو جیبمـ نهـ اما تو دلمـ هستـ بهـ کارتـ میادـ؟



دودـ سیگار چارهـ کار نیستـ
چلهـ زمستانـ همـ کهـ باشدـ پنجرهـ ها را باز میـ گذارمـ چهار طاقـ
عمیقـ تر همـ پکـ بزنیـ آینهـ میـ شومـ رو بهـ رویتـ
خشکـ میت شومـ از سرما اما جاییـ نمیـ رومـ



کاشـ پشتـ پاکتـ سیگار بهـ جایـ تصویر ریهـ ایـ بعدـ از کشیدنـ سیگار
تصویر اعصابـ هایـ خرابـ قبلـ از کشیدنـ سیگار را میـ ذاشتنـ



تنهایـیـ یـعنیـ …
یـهـ بـغضـ کهـنهـ و یـهـ چشـمـ خـیسـ
و یـهـ موزیکـ لایتـ و یـهـ فـنجونـ قهـوه یـ تـلخـ و سیگار بهـ سیگار …


گاهیـ بایدـ بدونـ پکـ زدنـ فقطـ بنشینمـ و نگاهـ کنمـ کهـ سیگارمـ چگونهـ میـ سوزدـ
شایدـ آخر فهمیدمـ چهـ لذتیـ میـ بریـ از تماشایـ سوختنـ منـ



بهـ تهـ سیگارهایتانـ احترامـ بگذاریدـ
نیندازیدـ شانـ زیرپا
چرا آدمـ ها عادتـ دارندـ
هرکهـ بهـ پایشانـ سوختـ را میـ اندازندـ زیر پا ؟


سیگارهایـ تلخـ مرا بهـ خوابـ هایـ شیرینـ بردند
ـ کاشـ میـ توانستمـ خوابـ هایمـ را بهـ تصویر بکشمـ روزگار میـ گذردـ شبـ روز
شبـ روز
سیگارهایـ تلخـ تکرار میـ شوندـ خوابـ هایـ شیرینـ
اما …



نیکوتیـــ ــــــنـ سیگــــ ـــــــارآدمـ هـــــــ ـــا را جــــ ـــــــذبـ نمیـ کنـــــ ــــد.ــــ.
آدمـ هــــــــ ــــا بهـ دود سیگـــــ ــــار معتــــــــــ ــادـ میـ شونــــــ ـــدــــ..
خیــــ ــرهـ میـ شونــــ ــــد بهـ دود و غـــ ــــــرقـ در خاطــــ ــــــراتـ..
آدم هـــــ ـــــا معتـــ ـــــــادـ خاطــــــــ ـــــراتـ میـ شونــ ـــــد..



آرومـ آرومـ میـ ســــــــــوزاند سیــــ ــــــــ ــــگار . . . . زندگیمـ را میگویمـــــ



یکـ نخـ آرامشـ دودـ میـ کنمـ !
بهـ یادـ نا آرامیهاییـ کهـ از سر و کولـ دیروزمـ بالا رفتهـ اند . . .
یکـ نخـ تنهاییـ ،
بهـ یادـ تمامـ دلت مشغولیهایمـ . . .
یکـ نخـ سکوتـ
بهـ یادـ حرفهاییـ کهـ همیشهـ قورتـ دادهـ امـ . . .
یکـ نخـ بغضـ
بهـ یادـ تمامـ اشکهایـ نریختهـ . . .
کمیـ زمانـ لطفا !!
بهـ اندازهـ یکـ نخـ دیگر . . .
بهـ اندازهـ قدمهایـ کوتاهـ عقربهـ . . .
یکـ نخـ بیشتر تا مرگِـ اینـ پاکتـ نماندهـ . . .



سیگاریـ در دستـ . . .
غمیـ در دلـ . . .
اینـ زندگیـ منـ استـ . .



سالهاسـتـ بیمارانمـ با تجویز سیگار کاملا شفا یافته اندـ !
باور نداریدــ ، سریـ بهـ گورستانـ بزنیدـ



اراجیفـ کهـ میـشنومـ ،
یکـ نخـ سیگار آتشـ میـ زنمـ !
آرامـ میـ شومـ !
دروغـ کهـ بشنومـ ،
مثلـ سیگار آتشـ میـ گیرمـ!
نابودـ میـ شومــ !



کافهـ امـ را میـ رومـ ،
سیگارمـ را دودـ میکنمـ و آخر شبـ قدمـ زنانـ بهـ خانهـ برمیت گردمـ . . .
اینـ روز ها همـ اینطور میگذرند ،
آرامـ و زیبا اما از آنـ آرامـ هاییـ کهـ پایدار نیستـ و از آنـ زیبا هاییـ کهـ ظاهریستـــ



مچالهـ شدهـ امـ در خودمـ با بویـ سیگار و طعمـ تلخـ چایـ ماندهـ . . .
پنجرهـ را باز نکنـ ،
امروز دلمـ می خواهد غمگینـ باشمـ



سیگار میسوزدـ ...
کمـ میشودـ...
ولیـ تکرار میشود ...
منـ میسوزمـ . . .
کمـ میشومـ . . .
ولیـ دیگر تکرار نمیشومـ . . .



بیهودهـ چشمـ بهـ فردا دوختهـ اید ایـ جماعتـ !
صبحـ کهـ بیایدـ ؛
دلتانـ برایـ سیگار و سکوتـ و آرامشـ شبـ تنگـ میشودـ



خوبـ کهـ فکر میـ کنمـ میـ بینمـ گاهیـ یکـ نخـ سیگار بیشتر میچسبدـ
تا عاشقانه هایـ اینـ عاشقـ هایـ تو خالیـ . . . !



زیر سیگاریـ امـ را خالیـ نکنـ !
اینها کهـ میبینیـ تهـ سیگار نیستندـ ،
لحظهـ لحظهـ خاطراتمـ را برایشانـ تعریفـ کرده امـ . . .
اینـ ها خطـ بهـ خطـ ِ برگـ هایـ دفترچهـ خاطراتـ منـ استـ !



گفتمـ : با عشقـ زمانـ فراموشـ میـ شودـ و با زمانـ عشقـ سیگاریـ گوشهـ یـ لبمـ ،
گفتـ : با سیگار هر دوـ





تمامـ سیگارهایـ دنیا را همـ کهـ دودـ کنیـ
تنهائیتـ توجهـ هیچکسـ را جز پیرمرد سیگار فروشـ جلبـ نخواهدـ کرد



اشباعـ شدهـ امـ
از بوسهـ هایـ مکرر و عمیقـ از تهـ سیگارهامـ



سیگار به سیگار دردـ میـ کشمـ تا تمامـ شودـ
بیـ چونـ و چرا ما همـ تمامـ میـ شویمـ
ما خندهـ هایـ ایستـــادهـ ما خندهـ هایـ تکراریـ
تو نیستـــــیـ زمینـ برایـ منـ تنها یکـ زیرسیگاریـ ستـ
برایـ خاموشـ کردنـ بیـ حوصلگیـ هــــایمـ
تا تمامـ شودـ دردـ میـ کشمـــ




