سلام وعلی آل یاسین.....
سلام بر صاحب ومالک زمان!
یابن الحسن زمانه راببین گویا به وقت موعودش لحظه به لحظه نزدیک تر می شود...
هنگامه ای که عالم سرجنگ با شیعیان دارد...
آری ...
دوباره گویا دریکی ازهمین نزدیکیهای نه چندان دور دوباره واقعه عاشورا تکرار خواهد شد...
چقدر عصر دلگیری شده است مولا جان!
چقدر غمناک وهوای زمین وآسمان غبارآلود وغم گرفته است...وای برنسل حاضرکه درچه بد دوره ای امتحان خویش را خواهندپس داد...وای برما....خداوندا به حق یگانه حجت خویش برروی زمین مارا ازصابرین قراربده...آمین
با اتفاقات و اوضاع دگرگون فعلی در بین مسلمانان علی الخصوص حقه ها و فسادهای وهابیت و آل سعود علیه شیعیان بعید نیست که ازعلائم اصلی آخرالزمان دراین سال نیز روی دهد...
آری به حق است تا تو نیایی گره ازکاربشر بازنگردد...
آقا جان!
نامحرمان زیادند که درلباس محرمند ....سخن کوته کنم که خود به اسرار ونهفته ها وبغض دلها آگاهی...
بی معرفت شبیه من اصلا ندیده ای اما همیشه ناز مرا هم خریده ای
گشتم اسیر نفس پلیدی مرا ببخش باهر گناه من چه کشیدی مرا ببخش...
شرمنده ام که در صف عصیان پدیده ام زخم قدیمی دلتان را هم دریده ام...
من معترف به جرم و گناهم ولی چه سود رو تیره تر ز سنگ سیاهم ولی چه سود
بگذار بگذریم ز این عبد پر گناه حرفی بزن ز سوز دلت شاه بی سپاه
اصلا بیا بگو کمی از حال ناخوشت از بی کسی وغربت و این فال ناخوشت
این فال بد که من شده ام مثل دشمنت بدتر ز دشمنت ولی از وصله تنت
از مردم زمانه چه زجری کشیده ای ای حیدر غریب نگو که بریده ای!
آقا گذر کن از همه تقصیر عاصیان دیگر بیا ظهور نما ، منجی جهان
برگرد و از زمانه بگیر انتقام را تفسیر کن به زخم دلت التیام را
زخم دل از کجاست تنهاترین امام؟ یادم نبود در بدری های تلخ شام
یک زن میان آنهمه نامحرمان پست با طعنه زبان دل زینب چنان شکست
هجده قمر بروی نی و چشم دختران تخریب حرمت علوی، چوب خیزران
شرمنده ام که حال خودم هم خراب شد چشمان من مثال شما غرق آب شد
پس لااقل بخاطر مادر ظهور کن از کوچه های تنگ مدینه عبور کن
گفتم ز کوچه و دل زارم کباب شد این آسمان بروی زمانه خراب شد
ای وای ، کوچه تنگ و دلی سنگ و غربتی طفلی مدافع حرم است و چه غیرتی
بر پنجه پا شده به دفاع بهر مادرش دستی عبور کرد ز بالای پیکرش
تا شد به صورت گل یاسش قریب دست وای از دل پسر که گوشواره هم شکست
خاکم بسر من چه نوشتم برایتان دیگر بس است روضه نگویم ز آسمان
تنها قسم به قلب حزین حسن بیا از بهر مادرت نه به این حرف من بیا
یابن الحسن!
سخت دلتنگیم ! حال دوران خوب نیست... عشق تبعیدی ست ، حال و روز انسان خوب نیست...
از سر رندان عاشق ، شور مستی رفته است... درفصل بهار برگ ریزان پاییزگشته است ، در غیاب بوی گل ، حال گلستان خوب نیست...
سخت آلوده ست در فصل زمین ، آب و هوا و از تب آلودگی ، محصول باران خوب نیست...
صورِ اسرافیل جنگ است این که می آید به گوش و گشته حال و روز این دنیا پریشان ، خوب نیست...
عصر دَجّال است و مولانای بیدل ، بی چراغ !
شبچراغ معرفت کو ؟ حال عرفان خوب نیست...
عصر دَجّال است وعصر خولی و ابن زیادها...
حال و روز بوذر و مقداد و سلمان ها، خوب نیست....
می تراشد بار دیگر بُت بشر ، از زور و زر بر خدای خویش انسان ، کرده عصیان ، خوب نیست...
صبح نزدیک است ، شکی نیست ، فردا روشن است... صبح نزدیک است و آن سردار می آید ز راه
گر نباشی از ظهور او غزلخوان ، خوب نیست....