فراموش کردم
اعضای انجمن(432) نقشه کلی منطقه ترکمنچای قوانین انجمن ها شورا انجمن ترکمنچای هیئت کوهنوردی ترکمانچای صندوق عمران ترکمانچای ستاد اقامه نماز جمعه ترکمانچای
جستجوی انجمن
مدیر انجمن: مهرداد نجفلوی ترکمانی
آنا.... (mania92 )    

آفرینش

درج شده در تاریخ ۹۴/۰۲/۱۶ ساعت 10:17 بازدید کل: 145 بازدید امروز: 145
 

در قرنهای دور
در بستر نوازش یک ساحل غریب
زیر حباب سبز صنوبرها
همراه با ترنم خواب آور نسیم
از بوسه ای پر عطش آب و آفتاب
در لحظه ای که شاید
یک مستی مقدس
یک جذبه
یک خلوص
خورشید و خاک و ‌آب و نسیم و درخت را
در بر گرفته بود
موجود ناشناخته ای درضمیر آب
یا روی دامن خزه ای در لعاب برگ
یا در شکاف سنگی
در عمق چشمه ای
از عالمی که هیچ نشان در جهان نداشت
پا در جهان گذاشت
فرزند آفتاب و زمین و نسیم و آب
یک ذره بود اما
جان بود نبض بود نفس بود
قلبش به خون سبز طبیعت نمی تپید
نبضش به خون سرخ تر از لاله می جهید
فرزند آفتاب و زمین و نسیم و آب
در قرنهای دور
افراشت روی خاک لووای حیات را
تا قرنهای بعد
آرد به زیر پر همه کائنات را
آن مستی مقدس
آن لحظه های پر شده از جذبه های پاک
آن اوج آن خلوص
هنگام آفرینش یک شعر
در من هزار مرتبه تکرار می شود
ذرات جان من
در بستر تخیل تا افق
آن سوی کائنات
زیر حباب روشن احساس
از جام ناشناخته ای مست می شوند
دست خیال من
انبوه واژه های شناور را در بیکرانه ها پیوند می دهد
آنگاه شعر من
از مشرق محبت
چون تاج آفتابپدیدار می شود
این است شعر من
با خون تابناک تر از صبح
با تار و پود پاکتر از آب
این است کودک من و هرگز نگویمش
در قرنهای بعد
چنین و چنان شود
باشد طنین تپش های جان او
با جان دردمندی همداستان شود.

فریدون مشیری

 

این مطلب توسط مهرداد نجفلوی ترکمانی بررسی شده است. تاریخ تایید: ۹۴/۰۲/۱۶ - ۱۱:۴۰
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
2
1 2


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات