فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 16663


درباره من
سعید رحیمی پ (mano )    

شام مهتاب

درج شده در تاریخ ۹۲/۰۵/۰۷ ساعت 01:15 بازدید کل: 149 بازدید امروز: 124
 

تو اون شام مهتاب کنارم نشستی عجب شاخه گلوار به پایم شکستی قلم زد نگاهت به نقشآفرینی
که صورتگری را نبود این چنینی پریزاد عشق رو مه آسا کشیدی خدا را به شور تما شا کشیدی
تو دونسته بودی چه خوشباورم من شکفتی و گفتی از عشق پرپرم من تا گفتم کی هستی تو گفتی یه بی تاب
تا گفتم دلت کو تو گفتی که در یاب قسم خوردی بر ماه که عاشق ترینی تو یک جمع عاشق تو صادق ترینی
همون لحظه ابری رخ ماه رو آشفت به خود گفتم ای وای مبادا دروغ گفت گذشت روزگاری از اون لحظه ناب
که معراج دل بود به درگاه مهتاب در اون درگه عشق چه محتاج نشستم تو هر شام مهتاب به یادت شکستم تو از این شکستن خبر داری یا نه هنوز شور عشق رو به سر داری یا نه هنوز هم تو شبهات اگه ماه رو داری من اون ماه رو دادم به تو یادگاری

این مطلب توسط مریم یعقوبی بررسی شده است.
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:



لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (2)