نمی دانم از کجا و از چه دردی بگویم مدت ها است اهالی محیط زیست داد و بیداد و آه و ناله سر داده اند که وای از دست این مردم بی فرهنگ و وای از دست والی بی تدبیر. در نهایت وقتی که دستشان به هیچ جا بند نمی شود و از سازمان پرجلال محیط زیست دلسرد و درمانده می شوند به سراغ اهل فن و علم و شاهان پرجلال و حاکمان مطلق دانشگاه ها می روند تا شاید با آن شکوه و جلال استادی و آن بینش و تدبیر بی منتها راه حلی را بیابند که این طبیعت فسرده و غم آلود را از دست این مردم کم خرد نجات دهند. مقاله های فراوان و تجزیه و تحیل های فراوان زیست محیطی و اخطارها و کنفرانس های متعدد شاید راهی باشد در جهت بالا بردن سطح علمی جامعه، شناساندن اهمیت حیات وحش و متقاعد کردن زمامداران . اما غافل از آنکه چگونه می توان از کسانی کمک خواست که خود ریشه به تیشه می زنند. البته نباید از حق گذشت و همه را با چشم مطلق گرا دید بلکه هستند کسانی که در شعار و عمل تنها یک هدف دارند و آن نجات محیط زیست ایران است.
مدت ها است که نور مقالات علمی با پسوند ISI چشم همه را کور کرده و هر که در ترازوی عملش ISI بیشتر باشد استاد تر است. آتش این بار علمی نه تنها اساتید بلکه دانشجویانشان را هم گرفته و همه و همه در تلاشند تا توشه آخرت علمی را که سنگینی آن در حال حاظر با معیار ISI و Impact Factor شناخته می شود پربار تر کنند. در این راستا هر کسی کوشش می کند تا از رغیبان سبقت بگیرد. در حوضه علوم جانوری و گیاهی این زنگ خطری بیش برای کشورمان نیست. از یکسو نیاز به مطالعات علمی در زمینه جانوری، گیاهی و دامپزشکی و پزشکی همانند دیگر زمینه های علمی بسیار پر اهمیت است و از سوی دیگر ماده اولیه سه رشته اول و برخی از تحقیات رشته آخر، حیات وحش است و بس. اینجا است که پیشتازان این عرصه ها خود تخریب کنندگان اول بشمار می روند. این همان نقطه ای است که استاد بی خرد و بی اخلاق با حمایت بلدوزرها نمونه ی مطالعه اش را بدست می آورد تا باردیگر بر این حقیقت صحه گذارد و در بوق و کرنا بدمد که عامل اصلی تخریب زیستگاه و کاهش خزندگان و … عامه ی بی خردی هستند که از روی ترس، سرگرمی یا چرای بیش از حد دام هایشان طبیعت را تخریب می کند. دیگری نمره آزمایشگاه درسش را منوط به آوردن و کشتن و تثبیت کردن نمونه ای می کند تا موزه اش را تقویت کند و آن دیگری به شاگردانش می آموزد که اگر پیشرفت علمی می خواهید گونه ی جدید بیابید. اینکه یافتن یک گونه ی جدید بتی است در میان دانشجویان زیست شناسی و به بهای آن هزاران نمونه را به مسلخ استاد می برند تا شاید از موهبات دست نورانی استاد و افتخار یافتن گونه ای جدید بهرمند شوند (جمله ناقصه، با اینکه شروع شده اما نا تمام مونده) . اما دسته ای دیگر دست این اساتید را از پشت بسته اند و به سراغ اهالی علم در اروپا می روند، یگانه با سوادان تاریخ. همان هایی که در مملکتشان دیگر نمونه ای برای تحقیق ندارند و یا سادیسم حیوان کشیشان در چهارچوب گروه ها و قانون های حمایت از حیوانات ناکام مانده و یا موزه دارنی هستند که تنها هدفشان غنی نمودن موزه شان است، بمانند بقالی که بقا و رشد خود را در داشتن هر چیز ممکن در دکان می داند. آن دسته ای که در دامان این بقالان تربیت می شوند به تاجرانی تبدیل می شوند که ISI و PhD خود را در گرو نمونه های پیشکش شده آرزو می کنند و گاه با بدست آوردن دل آن دزدان و استثمار گران تنها در ازای ۵۰۰ یا ۶۰۰ نمونه ناقابل به دانشجوی درجه اولی تبدیل می شوند تا در آینده ی نه چندان دور در کنار همکارانشان بلدوزرهای بیشتری را در جهت حفظ محیط زیست و بالا بردن دانش بی مقدارمان به زیستگاه های بی ارزش ایران زمین بیاندازند. در این میانه نمی توان به دانشجویانی که در جهت تخقیقات اساتید خود جانورانی را با شکنجه به دامن مرگ می برند خرده گرفت. بعنوان مثال خفه نمودن خزندگان در آب برای سالم جدا کردن کنه های آنها از بدنشان!!! فرض کنید مارمولک و مار چندش آوری را در الکل یا اب غرق کنیم تا بمیرد تا بتوانیم مطالعات عالی مان را به پایان بریم و با افتخار به همه دشمنان علم و دانش بگوییم ما هم ای اس ایی شدیم، چه افتخاری از این بزرگتر؟ من چه خرده ای میتوانم به دوستان بگیرم که برای افزایش نمره ی آزمایشگاه جانوری گربه ای را در ظرف ماستی محبوس کردند تا بپوسد و جمجمه و اسکلتش را برای استاد به ارمغان بیاورند. چه می توانستم به استادم بگویم وقتی مرا تشویق می کرد تا همچون سگان شکاری که طعمه به ارباب می برند نمونه ی بی گناهی را به ارباب دهم و با گرفتن نمره ای دمی تکان دهم.
دوستان، دشمن محیط زیست پیش از انکه پیشرفت صنعتی، کشاورزی و … باشد ما هستیم که به راحتی مجوز ورود به هر زیستگاهی را داشته و براحتی به هر بهانه ای دست به قتل عام گونه های جانوری می زنیم.
دشمن محیط زیست بیش از آنکه آن عامه بی سوادی باشند که مارمولک و گربه خانگی را می کشند استادی است که که در IUCN در باب گونه های ایرانی نظر می دهد و با بلدوزر، نمونه صید می کند. دانشجویی است که قتل عام طبیعت را فدای یافتن زیر گونه و گونه و یا بورس دکترای خود می کند.
لازم است در انتها چند نکته را ذکر کنم:
۱) در مورد برخی تحقیقات خاص کشتن نمونه امری اجتناب ناپذیر است اما می شود این مورد را با روشی انسانی انجام داد و با حداقل تعداد نمونه.
۲) هستند استادانی که علم و دانش و حتی زندگی خود را فدای محیط زیست ایران کرده و می کنند و من هرگز به خود اجازه اهانت به این بزرگواران را نمی دهم. روی سخنم با دروغگویان و دوریانی است که از یک طرف شعار محیط زیستی می دهند و از طرف دیگر…