انقدر زنه رو زده که چشماش باز نمیشه.
میگه:مادر شوهرم چادرمو انداخته رو بروم و گفته تو همش مریضی!!!انداختنت به ما!!برو خونه بابات و شوهرمم برو بر ما رو نگاه کرده.میگه کتکم میزنه.شکاکه.بیپوله!!!
یهو شوهره جلوی جمع زانو زد و قران رو برداشت و گفت:تو رو به این قران برگرد.
من یه لحظه فکر کردم دارم فیلم هندی میبینم ولی بعد دیدم نه.
زنه گفت:بلند شو و بغض کرد و گریه کرد ولی گفت:من برنمیگردم
پسره یه بسته قرص در اورد(فکر میکنم سرما خوردگی بود ولی مطمئن نیستم)بعددوتاشو خورد و گفت:منو حلال کن!!!!
من همش فکر میکردم دارن فیلم برداری میکنن !!!
مرده رفت بیرون. . .به زنش گفتم:با دوتا نمیمیره. . .نگران نباش. . .
تا من پرونده رو مطالعه کنم زن هم رفت بیرون.نیم ساعتی مشغول بودن و بعد برگشتن.
زنه گفت:ما به تفاهم رسیدیم میریم.
رئیس شعبه کلی در مورد اینکه سازش خوبه و بهترین کارو کردی و یه فرصت بهش دادی حرف زد.منم لبخند زدم.منشی شورا زنه رو کشید کنار . . .مثلا میخواست مرد غریبه نشنوه ولی همه شنیدن که میگفت:زودتر بچه دار شو. . .
رییس شعبه پرونده رو بست و گفت:یه دونه به آمار سازشیا اضافه شد. . .
و من همچنان لبخند میزدم.لبخند به روی زن.به روی مرد.به روی دبیر شورا. . .به روی در و دیوار!!!!!