فراموش کردم
رتبه کلی: 1747


درباره من
اینترت پر سرعت

کلیه ثبت نام های اینترنتی
کلیه ثبت نام های کنکور
کلیه انتخاب واحد دانشگاهها
کلیه اعلام نتایج دانشگاهها
انتخاب رشته کنکور
کارت ورود به جلسه
ثبت نام پروانه کسب
ثبت نام وام ازدواج
ثبت نام گازوئیل
ارائه فیش حقوقی
مرخصی تاکسی
ثبت نام اظهارنامه مالیاتی
ثبت نام کد اقتصادی جدید
ثبت نام مالیات بر ارزش افزوده
ارسال و دریافت فاکس
تایپ ، پرینت ، اسکن
ارائه کلیه تحقیقات دانشجوئی و دانش آموزی

درخدمت شما دوستان و همشهریان عزیز می باشد .

آدرس : میانه - میدان آزادی - جنب حمام بلور (سابق)

با مدیریت: فردمند

تلفن: 2240801-0423

فاکس: 2240881-0423

همراه: 09144235785

همراه: 09375157080

کافی نت متین (matin )    

شیخ و مریدان !!!

منبع : www.matiin.blogfa.com
درج شده در تاریخ ۹۰/۱۱/۱۱ ساعت 17:34 بازدید کل: 346 بازدید امروز: 110
 

شیخ و مریدان

مریدی ترسان نزد شیخ برفت و عرض بکرد : یا شیخ خوابی دیدم بس عجیب ، خواب دیدم گدای سر چهار راه از من کمک قبول نکردی و بگفت که تو تحریمی.  

شیخ فرمود : کمی دیر خواب دیدی. گامبیا و زامبیا و سنگال نیز ایران تحریم بکرده اند.  

حیرانم ازاین عجایب تودرتو***دگران را برق بگیرد مارا جرقه ی پتو!  

و مریدان همی گریستند.  

= = = = = = = = = = = = = = = = =

مریدی “تگری زنان” نزد شیخ برفت و بگفت یا شیخ حالم دریاب که بغایت رسید.

شیخ فرمود : مریدا تو را چه شده ؟

عرض کرد : مرادا ! چشمانم ز حدقه درآمده ، خون در کله ام جمع بشده، جهان در پیش چشمانم تیره گشته و شاخی بر سرم سبز شده.

شیخ فرمود : چیزی نیست، یحتمل بعد از اخبار BBC، اخبار 20:30 بدیده ای.

و مریدان نعره ها و فغان ها زدند.

= = = = = = = = = = = = = = = = =

شیخ را پرسیدند : از برای چه ساکتی ؟

فرمود : سکوتم از رضایت نیست ، دلم اهل شکایت نیست.

و مریدان از هوش برفتندی.

= = = = = = = = = = = = = = = = =

روزی شیخ به گشت و گذار در نت همی پرداخت و لکن سرعت اینترنت ایران به سرعت الاغ پیر لنگ لوکی می مانست که کُره ای در شکم دارد و باری بر کول !

پس هیچ سایتی نبود مگر آن که تا لود شدنش شیخ چهار رکعت نماز همی گذاردی.

نوبت به لغت نامه دهخدا برسید . شیخ به انگشت تدبیر اینتر بزد و …

بالا آمد آن صفحه ی نحس شوم *** دق دهنده ی مردم مرز و بوم

پس شگفتی مریدان را درگرفت. شیخ را پرسیدند : یا شیخ این لغت نامه ای بود. این دیگر چرا ؟

شیخ بگریست …

که چنینش کرد پیلتر و مسدود *** گناه دهخدای ادیب دیگر چه بود ؟

و مریدان آنقدر بگریستند و نعره کشیدند تا تسمه موتورشان بسوخت.

= = = = = = = = = = = = = = = = =

مریدی بر سر زنان نزد شیخ برفت رقعه ای به شیخ داد و عرض کرد یا شیخ قبض گازتان آمد.

فغان و ناله از مریدان برخاست.

شیخ گریان فرمود : کاش قبض روح می شدیم و قبض گاز نمی شدیم ، حال آن کلنگ بده ببینم.

مرید عرض کرد : یا شیخ این کلنگ نیست قبض است.

فرمود : هرچه که هست خانه مان را ویران بکرده.

پس نیک در قبض نگریست که صفرهایش از قبض برون زده بود.

فرمود : به گمانم هیزم نیز گران گشته. بگردید و تپاله جمع کنید که گر آن هم گران شود بی گمان بیچاره ایم.

خوشا تپاله و وفور بی مثالش *** نه به این گاز و بهای بی زوالش

و مریدان خون بگریستند .

 

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۰/۱۱/۱۱ - ۱۷:۳۵
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (2)