به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد
لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم هرچه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد
با چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهر هیچکس , هیچکس اینجا به تو مانند نشد
هرکسی در دل من جای خودش را دارد جانشین تو در این سینه خداوند نشد
خواستند از تو بگویند شبی شاعرها عاقبت با قلم شرم نوشتند نشد
از قبل هم باید حدس میزدم میروی...(رفتن) همیشه حتی در دستور زبان
فارسی (لازم ) است
علت بی خوابی هایم را چگونه بگویم ... وقتی یاد تو از سقف اتاقم چکه
میکند.
حمـاقـت کـه شاخ و دم نــدارد!
حمـاقـت یـعنـﮯ مـن کـه
اینقــدر میــروم تـا تـو دلتنـگ ِ مـن شـوﮮ!
خـبری از دل تنـگـﮯ ِ تـو نمـی شود!
برمیگردم چـون
دلـتنـگـت مــی شــوم!!!
انگار ....
آخرین سهم ما از هم
همین سکوت اجباری است...
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم
یک قطره آبم که در اندیشه دریا افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
یاچشم بپوش ازمن و ازخویش برانم یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
خاموش مکن آتش افروخته ام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
کوتاهترین قصه دنیا.....
رفت.
طب سوزنی , طب سنتی , طب مدرن همه را امتحان کرده ام .
درد بی درمان است درد دوریت...
تا یادت میکنم باران می بارد
نمیدانستم لمس خیالت هم وضو میخواهد...
من هنوزم از بازی کلاغ پر می ترسم...
می ترسم بگویم " تو "...
آرام بگویی : " پر "...
عشق تو شوخی زیبایی بود که خداوند با قلب من کرد !
زیبا بود اما شوخی بود!
حالا...
تو بی تقصیری !
خدای تو هم بی تقصیر است !
من تاوان اشتباه خود را پس میدهم...
تمام این تنهایی تاوان جدی گرفتن آن شوخی است.