خاطرات عتیقه ی من :| (2)

 

فروش جنسی نایاب و جدید در میانه آغاز شد...!!

 

سلام علیکم و رحمت الله

 

خب بچه هااااا امروزم با یه خاطره ی عتیقه ی دیگه خدمتتونمممم

 

امروز ظهر داشتم با دوستم از خیابون میگذشتیم

 

 

(نمیگم کجا که نرید دنبالش )

 

درون شما بیکار زیاده میرین

یهویی متوجه وجود یک جنس جدید با اسم جدید در بازار میانه شدییییییم

یا مولا

یا حضرت جنس جدید

این دیگه چیه

 

من کنجکاو دوستم کنجکاو اندک اندک اندک اندک به تبلیغایی که روی شیشش نوشته بود نزدیک شدیم

 

 

روزی از جلوی این مغازه صدها نفر میگذره

ولی هیچکس این چیزارو ببینه

تونستم بگم باهوشم یا بیشتر توضیح بدم؟

 

حالا حدس بزنین چی نوشته بود

نوشته بود

پرد؟

آقا پرد چیه؟

خوردنیه؟

پوشیدنیه؟

تازه اومده؟

چیه این پرد؟

خودشم انگار زیاده

نوشته پردها

اااا

 

بذا توی مغازه رو ببینم چیه

ازونور نیگا کردم

ازینور نیگا کردم

رفتم تورو نیگا کردم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دیدم مغازه ی پرده فروشی

 

اینجاست که به قدرت خدا پی بردم

نمیدونم چرا ولی بردم

 

 

 

خدایا شکر

 

اگه اینا نبودن ما سوژه هامونو از کجا باید میاوردیم

 

 

 

 

 

من الله توفیق