«راه حلي براي انضباط كودكان»
انضباط يعني چه؟
ابتدا بسيار مهم است كه به اختلاف شديد معاني انضباط به عنوان اسم و انضباط به عنوان فعل توجه كنيم. از انضباط به عنوان اسم اين گونه برداشت مي شود : رفتار و دستوراتي براي حفظ قوانين و مقررات يا رفتاري كه به وسيله ي آموزش شكل مي گيرد،مانند انضباط در كلاس درس يا انضباط دريك تيم خوب بسكتبال.
شما به ندرت بحثي را در باره ي انضباط به عنوان اسم شنيده يا مي شنويد. به نظر مي رسد اغلب مردم بيشتر به نوع فعل آن توجه داشته و از آن آگاهي دارند. كلمه ي انضباط اصطلاحاتي از قبيل سازمان ، همكاري، تشريك مساعي ، دانستن و پيروي كردن قوانين و خط مشي ها واحترام به حقوق ديگران را در ذهن تداعي مي كند.
لغت انضباط به عنوان فعل در بعضي از كتب لغت (Random House Dictionary ) اين گونه معني شده است : رسيدن به يك حد مشخص از نظم و اطاعت با تربيت و كنترل، تنبيه كردن ، جريمه كردن ، تأديب ،و سرزنش كردن.
انضباط حتي به عنوان فعل داراي دو معني بسيار متفاوت است . اولين معني كه با آن آشنا شديم ، انضباط به منظور هدف كنترل كردن بود. دومين معني در ارتباط با عمل ياددهي و تعليم و تربيت است .
تربيت به وسيله آموزش و تمرين يكي ديگر از معاني انضباط است . كه همراه آن معاني ديگري را دارد: پرورش دادن، مربي بودن، تمرين كردن،آموزش دادن ،ياد دادن ، درس دادن ،تربيت كردن ، به مدرسه فرستادن ،تهذيب ،اطلاع دادن، روشن كردن ، تلقين كردن ، آموختن ،اصول نخستين را ياد دادن ،آماده ساختن، كنترل كردن،پروردن، راهنمايي كردن، و آشنا ساختن.
اين نكته مهم و قابل توجه است كه بدانيم نوع انضباطي كه از تعليم و تربيت و دادن اطلاعات به كودكان ناشي مي شود ،داراي تأثير پذيزي مثبت است ،درحالي كه نوع محدوديت و تنبيه كردن آنان صرفاً تلاش براي كنترل آنها است.
تفاوت كنترل كردن بچه ها و تأثير گذاردن روي آنها هنوز در سطح وسيعي ناشناخته است و اين خود مسئله پيچيده و بغرنجي درامر تعليم و تربيت است . طبيعي است كه اغلب والدين و معلمان در اين فرايند چيزي بيشتر از تأثير گذاردن روي بچه ها و درنتيجه اثر مثبت داشتن بر زندگي آنها نمي خواهند ،اما دراين شوق به تأثير گذاري، متأسفانه بيشتر بزرگسالان به جاي به كارگيري روشهاي تأثير گذاري به دام مي افتند و در مورد بچه ها به تحميل محدوديت مي پردازند،دستور مي دهند، فرمان صادر مي كنند، تنبيه مي كنند، ويا آنان را تهديد به تنبيه مي كنند.
به منظور گذاشتن اثري عميق و مداوم بر زندگي كودكان و نوجوانان ، بزرگسالان بايد از انجام هرگونه روش هاي قدرت مندانه و توسل به زور براي كنترل بچه ها خودداري ورزند و به جاي آن از روشهاي مفيد و جديدي استفاده كنند كه توان آن ها را در اثر گذاري مثبت بر زندگي جوانان بالا ببرد.
اين روش مفيد،آموزش اثر بخش والدين(Parent Effectiveness training)درسال 1962 توسط توماس گردن طراحي گرديده و چند سال بعد دروه ي آموزش اثر بخش معلم (Teacher Effectiveness training ) را طراحي نموده است.
برنامه هاي P.E.TوT.E.Tدر والدين و معلمان تغييرات اساسي نگرش نسبت به رفتار كودكان ايجاد مي كند. اكثر والدينه و معلمان به كودكان با ديد با ادب و بي ادب نگاه مي كنند. اين گونه نامگذاري معمولاً از زماني كه كودك بسيار كوچك است شروع مي شود. در برنامه ي آموزشي ، سعي مي شود به والدين تفهيم شود كه كودكان واقعاً بي ادب نيستند.
بزرگتر ها وقتي بچه اي را بي ادب مي دانند كه بعضي از رفتار هاي او مخالف با آن چيزي باشد كه از او خواسته شده است، بنابراين بي ادب خواندن بچه ها بستگي به قضاوت ارزشي بزرگتر ها دارد. درحقيقت بي ادبي يك رفتار خاص كودك است كه بزرگتر ها بع عنوان يك رفتار ناپسند به حساب مي آورند. بدي رفتار واقعاً چيزي است كه در ذهن بزرگتر ها وجود دارد نه درذهن كودكان. درواقع اين بزرگسال سات كه بدي را احساس مي كند و با آن مأنوس است نه كودك.
وقتي والدين و معلمان اين تفاوت فاحش را درك كردند، نگرش هاي خود را نسبت به فرزندان يا دانش آموزان تغيير مي دهند . آنها سعي مي كنندتمام فعاليت هاي كودكان را به عنوان رفتار هايي منحصراً براي رفع نياز هايشان در نظر بگيرند. وتقي آنها كودكان را به عنوان افاردي نظير خود بدانند كه براي رفع نياز هاي طبيعي خود دست به رفتارهاي متنوعي مي زنند، كمتر علاقه نشان مي دهند كه رفتار ها را به عنوان خوب يا بد ارزشيابي كنند.
مشكل آفرين كيست؟
براي كمك به مردم براي اين تغيير و جابجايي ،ما از مفهوم «صاحب مشكل » استفاده مي كنيم . زماني كه كودك عملي را انجام مي دهد كه مانع ارضاي بعضي از نياز هاي شما مي شود ودرنتيجه شمارا دچار مشكل و دردسر مي كند،آن را يك رفتار غير قابل قبول مي دانيد ،در واقع اين شما هستيد كه «صاحب مشكل » هستيد.
اما زماني كه مانعي سر را ه ارضاي بعضي از نياز هاي كودك قرار مي گيرد ،كودك داراي مشكل مي شود . اين وقتي است كه كودك صاحب مشكل است.
حالا سعي كنيد از پنچره ي مستطيل شكلي رفتار كودك را مشاهده كنيد. بعضي از رفتار ها قابل قبول و بعضي ها غير قابل قبول هستند. رفتار هايي كه غير قابل قبول هستند در قسمت پايين پنجره واقع است . جايي كه مشكل مربوط به بزرگتر ها است.
پنجره رفتار
مشكل كودك
|
فضاي بدون مشكل
|
مشكل بزرگتر ها
|
|
رفتار هاي كودك كه براي خود مشكل
ايجادمي كند. رفتار قابل قبول
رفتار هاي كودك كه نه براي خود و نه
براي بزرگتر ها مشكل ايجاد مي كند.
رفتار هاي كودك كه براي بزرگتر ها
مشكل ايجاد مي كند. رفتار غير قابل قبول
دراينجا مثال هايي از رفتار هاي كودك هست كه براي اكثر والدين مشكل آفرين است .
كادر بالاي اين پنجره به رفتار هايي اشاره مي كندكه كودك صاحب مشكل مي شود.مثال:
بخش مياني پنجره ي مستطيل شكل ، شامل رفتار هايي است كه از كودك سرمي زند كه نه براي خود او ونه براي بزرگتر ها ايجاد مشكل نمي كند. اينها لحظات شادي بخش در ارتباط (والد-كودك) است.مثل وقتي كه بچه ها از انجام فعاليتي به طور مستقل يا با بزرگتر ها لذت مي برند.اين بخش را منطقه ي بدون مشكل در پنجره ي رفتار مي نامند.
«پيام من»
به جاي استفاده از « پيام تو » كه داراي بارسنگين سرزنش،داوري، ارزشيابي، انتقاد، واجباراست، مي توانيم از « پيام من» استفاده كنيم .
«پيام من» فاقد بار سرزنش و ارزيابي است كه به كودك اعلام مي كند بزرگتر چه احساسي در برابر بعضي از رفتار هاي ناپسند او دارد. به عنوان مثال :
"وقتي صداي تلويزيون اينقدر بلند است ،من نمي توانم با مادرت صحبت كنم"
"من مي ترسم اگر گلهايي كه كاشته ام لگدمال شوند ،نتوانم از آن ها لذت ببرم"
"وقتي اين همه سرو صدا در كلاس است ، من نمي توانم صداي ديگران رابشنوم"
"وقتي من بايد اين همه براي آماده شدن تو براي رفتن به مدرسه معطل شوم، دير سركارم مي رسم و رئيسم از من عصباني مي شود.
حالا به نمونه هاي« پيام تو » زير توجه كنيد:
درپيام هاي من ، كه حاوي احساس دروني فرستنده ي پيام است، بزرگتر احساس مسئوليت مي كند، چون مشكل از آن اوست و آنها احتمالاً اين امكان را فراهم مي كنند كه كودك بدون تأكيد بزرگتر ها رفتارش را تغيير دهد. اگر كودكان به خاطر رفتارشان تحقير و سرزنش نشوند، زماني كه فهميدند براي ديگران مشكل و دردسر آفريده اند، خود تمايل دارند كه در رفتارشان تجديد نظر كرده آن را اصلاح كنند.
اما درمورد «پيام هاي تو» اينگونه نيست. هنگامي كه كودك تحقير و سرزنش مي شود ، نوعي حالت دفاعي در آنها ايجاد مي شود و در رفتار خود پافشاري مي كنند، چنين پيام هايي براي رشد عزت نفس كودكان زيان آور است. تعجبي ندارد اگر كودكان با برگرداندن پاسخ هايي با پيام هاي تو دست به تلافي بزنند، دراين صورت صحنه تبديل به يك جدال لفظي مي شود كه حاصل آن جريحه دار شدن احساسات كودكان ،گريه ،كوبيدن در، يا ترس از تنبيه خواهد شد.
به هر حال رها كردن « پيام تو » و يادگيري چگونگي استفاده از « پيام من» به بيشتر از يك مهارت تازه نياز دارد. وقتي والدين و معلمان مسئوليت بعضي از رفتار هاي ناپسند كودكان را خود متقبل مي شوند، مي توان گفت تغييرات اساسي و بنيادي درآنان ايجاد شده است. براي بچه هاي كوچكتر، براي اينكه بتوانند « پيام من » كلامي را درك كنند ،والدين بهتر است از پيام غير كلامي استفاده كنند.به عنوان مثال:
وقتي پدر،« بابك » كوچولو را در فروشگاه بغل گرفته بود او مرتب به شكم پدر لگد مي زد و با هر لگد خنده اي سر مي داد. پدر فوراً «بابك» را به زمين مي گذارد و دستش را روي شكمش به علامت اينكه درد مي كند مي گذارد و به راه مي افتد. (پيام غير كلامي) اين پيام به «بابك» مي گويد : وقتي به شكمم لگد مي زني ،دردم مي گيرد، بنابراين دوست ندارم تو را بغل كنم.
« پيام من»تأكيد به تساوي بين بزرگتر ها و كودكان دارد . همچنين مي دانيم كه تأثير مهم و ارزنده ي اين پيام اين است كه براي رفع مشكلات در جريان ارتباط از كودكان تقاضاي كمك مي شود. حتماً به ياد مي آوريد كه وقتي كودك بوديد ، اگر درخواست كمكي از شما مي شد ده برابر بيشتر مايل بوديد رفتارتان را اصلاح كنيد تا زماني كه مورد توبيخ ، تنبيه ، سرزنش وياتحقير نظير اينها قرار مي گرفتيد:
« پيام هاي من» به دو دليل مي تواند پيام هاي مسئولانه هم باشند: (1)بزرگسالي كه « پيام من» ارسال مي كند، مسئوليت شرايط دروني خودش را به عهده مي گيرد. احساساتش را بيان مي كند، مسئوليت ارزشيابي خود را باكودك آزادانه تقسيم مي كند. (2)« پيام هاي من» برخلاف« پيام تو » كه بزرگتر ها احساسات كودك را جريحه دار مي كنند، مسئوليت تغيير رفتار هاي نامطلوب را به عهده ي خود كودك مي گذارند، در حالي كه « پيام من» از قضاوت منفي كه از ويژگي هاي « پيام هاي تو » است خودداري مي كند بنا براين دانش آموز تمايل بيشتري از خود نشان مي دهد كه ملاحظه گر ، سودمند ، و مفيد باشد تايك فرد آزار رسان ، عصباني ،و انتقام جو.
« پيام هاي من» داراي سه معيار مؤثر ارتباطي است :
-
به ارتباط لطمه اي وارد نخواهد كرد.
وقتي والدين مشغول تلفن كردن هستند ،كودك سروصدا مي كند.
وقتي والدين عجله دارند،كودك وقت گذراني مي كند.
كودك با كفش كثيف به اتاق نشيمن مي رود.
كودك برادر (خواهر)كوچكتر ش را با يكي از اسباب بازي هايش كتك مي زند.
نوجوان با ماشين خانوادگي با سرعت رانندگي مي كند.
كودك از اينكه كسي را ندارد كه با اوبازي كند نگران است.
كودك مي گويد كه يكي از دوستانش با او قهر كرده است.
نوجوان در مورد اضافه وزنش نگران است .
تو بايد بيشتر از آنچه انجام مي دهي بداني.
ساكت مي شوي يا بيرونت كنم.
تو بايد از خودت خجالت بكشي.
تو داري مرا ديوانه مي كني.
اگر لباس هايت را درنياوري ،كتك مي خودري.
ازدست تو سردرد گرفتم.
پسر بدي شده اي.
برو به اتاقت.
رفتارت مانند يك كودك است .
تمامش مي كني يا كتكت بزنم.
هرگز آن را تكرار نكني.
تو باعث مرگ من مي شوي ،من ازدست تو مي ميرم.
-
به احتمال زياد ميل به تغيير را افزايش خواهد داد.
-
ارزشيابي منفي از كودك يا شاگرد را به حداقل خواهد رساند.
برگزيده اي ازفصل اول وششم كتاب «خود انظباطي كودك و نوجوان» نوشته ي «توماس گوردن» ترجمه ي «دكتر احمد زندي» .