فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 516


درباره من
سلام
عضویت اصلی و فعالم در سایت با نام کاربری miyanehpix هست لطفاً به آن پیام بفرستید
info@meeanaji.ir
اسماعیل . مختاری (meeanaji )    

طلبه شهید: مهدی کوشافر

درج شده در تاریخ ۹۱/۰۱/۲۲ ساعت 11:06 بازدید کل: 819 بازدید امروز: 288
 

 زندگینامه
«شهید مهدی کوشافر» فرزند نصرالله، نوة مرحوم حضرت آیت الله حاج شیخ احمد حجتی میانجی در 9/5/1345، در یک خانوادة متوسط دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در یکی از محله های جنوب شرق تهران پشت سرگذاشت. دورة ابتدایی را در دبستان «مهد روشن» واقع در کوچة جعفری به اتمام رساند؛ سپس مقطع راهنمایی را نیز در مدرسة «نمونه امت» فرا گرفت. مهدی دارای روحی لطیف و بسیار مهربان بود. ازدوران نوجوانی به قشر محروم و ستمدیده توجه خاصی داشت؛ از روزی که خود را شناخته بود، به انجام امور دینی اهتمام و علاقه داشت و از گناه و کارهای ناپسند دوری می جست. او در ایام شکوفایی نهضت اسلامی، با این که 12 سال بیشتر نداشت، اما با شور و شوق فراوان در اجتماعات و راهپیماییها شرکت و حضور مستمر داشت و به حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) و راه نورانی آن امام عزیز، عشق می ورزید. علاوه بر این که پدر بزرگ، دایی و بعضی از افراد فامیل او روحانی بودند، خودش نیز از آغاز نوجوانی، عشق و علاقة ویژه ای نسبت به قشر روحانیت پیدا کرد؛ بنابراین به هر بهانه ای دوست داشت ارتباط خود را با حوزه علمیه، استمرار بخشد؛ در تابستان سال 1361 وقتی کاروانی از طلاب مدرسة ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه) تبریز جهت زیارت بارگاه ملکوتی امام رضا (علیه السلام) عازم مشهد مقدس بودند، در میان راه، شبی را برای استراحت در حسینیة همدانیها ماندند. در آن شب با این که فاصله این مکان با محلة مهدی زیاد بود اما او همراه چند نفر از دوستان که از اعضای هستة مقاومت بسیج بودند، به حسینیه رفته و در جمع باصفای طلاب، حضور یافتند و با آنها به گفتگو نشستند. از سیمای مصمم مهدی، کاملا آشکار بود که وی در محفل طلاب، احساس آرامش بیشتر دارد؛ او در همین دیدار بود که تصمیم گرفت تا اراده و عزم خود را قطعی کند؛ جهت فراگیری علوم اسلامی، بار سفر بسته و در سال 1361 و سن 16سالگی در حوزة علمیة ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) تبریز، مشغول تحصیل دروس حوزوی شد. او با روحیه بسیار عالی به تحصیلات مقدماتی حوزه در این مدرسه ادامه داد و در مدت یک سال، علاوه بر کتاب ارزشمند «جامع المقدمات»، مقداری از کتاب«سیوطی» و «مغنی» را هم فرا گرفت. در این ایام عملیاتهای گوناگونی در جبهه انجام گرفت؛ او همواره مسائل جبهه را دنبال میکرد و تلاش میکرد تا همراه سایر دوستان طلبه، در کنار رزمندگان اسلام باشد ولی به خاطر سن کم او، مسئولین محترم مدرسه از اعزام وی مانع میشدند. اما مهدی کوشافر با فعالیتهای خود در پشت جبهه، به ایفای نقش ادامه می داد. در آن ایام به خاطر عملیاتهایی که در جبهه انجام گرفته بود، بیمارستانهای تبریز نیز مملو از مجروحان جنگی بود. و هر شب تعدادی از طلاب داوطلب را با گروه بندی ویژه به بیمارستانهای مختلف تبریز اعزام میکردند. آنها به تعداد مشخصی در بخشها و سالنهای مختلف، تقسیم می شدند و به نوبت تا صبح در خدمت مجروحان جنگی در بیمارستان به سر میبردند و به پرستارها کمک می کردند. شهید مهدی کوشافر، پس از درخواستهای مکرر از مسئولین مدرسه، رضایت آنان را جلب نمود و برای رفتن به جبهه، در یکی از مراکز اعزام بسیج، ثبت نام کرد. مهدی از هر جهت خودش را آماده نبرد با دشمن، فداکاری و جانبازی در راه خدا ساخته بود؛ چنان که در 3/7/1362، وصیت نامه ای را نیز با خط خود نوشته و کنار گذاشته بود تا این که در اواخر مهر ماه، رزمندگان اسلام در غرب کشور آماده عملیات سرنوشت ساز دیگری شدند؛ زمان اعزام فرا رسید و کاروانها یکی پس از دیگری به سوی کربلای جبهه های غرب روانه شدند. در آن روزها عملیات «والفجر چهار» در منطقة «درّه شیلر، شمال مریوان و پنجوین» آغاز شده و نوای مارش حمله، فضای کشور را فرا گرفته بود؛ طلبة فداکار مهدی کوشافر، هنگامی که به منطقة عملیات رسید، در یکی از گردانهای لشکر 27 محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله) سازماندهی شد. مرحلة اول و دوم عملیات با موفقیت تمام انجام گرفته بود و رزمندگان آماده شرکت درمرحلة سوم از این عملیات شدند. سرانجام زمان موعود فرا رسید و گردانها وارد عملیات شدند. مهدی در این عملیات به عنوان کمک تیر بارچی، برگزیده شد و با جسارت و روحیة عالی، به ایفای نقش پرداخت. پس از اینکه همرزمش به شهادت میرسید، او بلافاصله تیربار را به دست گرفته و در پشت خاکریز قرار داد؛ رو به سوی دشمن هدف گیری کرده و دلاورانه و شجاعانه جنگید و جنگید، سلحشورانه در بلوای جنگ، گامهای استوار پیروزی را بر داشت و در غبار حادثه، به خون خویش فرو غلطید و روح مطهرش به بارگاه مطهر شهیدان پیوست. پیکر مطهرش به تهران انتقال یافت و با حضور بسیار با شکوه مردم به سوی بهشت زهرا(علیها السلام) تشییع و در قطعة 29 به خاک سپرده شد. «روانش جاودانه در انوار الهی شاد باد»  

وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
« ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون...» (توبه/111) خداوند جانها و مالهای مؤمنین را به قیمت بهشت میخرد، آنها در راه خدا جهاد میکنند که دشمنان دین را به قتل رسانند و یا خود کشته شوند.
وصیت بندة حقیر و محتاج و ضعیف درگاه حق تعالی به پدر و مادر و نزدیکان و آشنایان: در نظر داشتم چیزی به عنوان وصیت ننویسم چرا که خودم را جزء صالحان و پذیرفته شدگان درگاه حضرت حق تعالی نمیدیدم. وقتی به گذشته ام مینگرم، سراسر معصیت میبینم و مگر نه این که شهدا از نیکان هستند و شرط به فیض شهادت نایل آمدن، اخلاص و عمل نیک است که من نه عمل نیک دارم و نه اخلاص؛ اما وقتی نگاهی به رحمت واسعه الهی انداختم، دلگرم شدم که خدایا گناه من بیش اما رحمت تو از گناهان من بیشتر و روی این انگیزه خودم را برای شهادت آماده کرده ام. مقصودم و هدفم از رفتن به جبهه یاری کردن احکام اسلام و رسیدن به شهادت، که خلعت الله اکبر است، در این راه گام زده ام و اگر خونم ریخته شد آن را فرا راه مریدان امام هدیه کرده ام. پدر و مادر! ای شماهایی که قدرتان را ندانستم، در لحظه آخر احساس میکنم که نیاز شدید به رضایت شما دارم. پس از شما حلالیت میطلبم و اگر حلالیت شما نصیبم شود؛ بر این حلالیت مباهات میکنم. پدر و مادر عزیز! چیزی از خود در این دنیای فانی نگذاشته ام و اگر چیزی دارم آن را در مسیر اسلام خرج کنید و اما من گنهکار، محتاج دعا هستم، از شما عاجزانه میخواهم که برای من دعا کنید. شما هم خود را وارسته از این جهان و وابسته به عالم غیب سازید و اتصال خود را با خدای تعالی محکم سازید، در این طریق فقط اطاعت از خداوند را در نظر داشته باشید. و در آخر کلیه فامیلها و آشنایانی که در عیش و نوش دنیوی خود و خدا و آخرت را فراموش کرده اند تقاضا دارم؛ قدری به فکر روز جزا باشند و از حیوانات تبعیت نکنند، چون این طوری زندگی کردن زندگی حیوانی است، هر چند به قولی انسان هم حیوان ناطق است. نسبت به جامعه و کشور احساس مسئولیت داشته باشید و زیر دستان و تهیدستان را از یاد مبرید تا خداوند شما ار از یاد نبرد... اگر چه من گفته های بالا را عمل نکردم؛ اما وظیفة خود دانستم که متذکر شوم، اگر ما دکتر خوبی نیستیم ولی نسخه های خوبی داریم. امام را دعا کنید. خدایا، خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار... مهدی کوشافر3/7/1362 

http://www.jelveisar.ir/biography/biography.aspx?cod=3834
http://www.jelveisar.ir/testament/testament.aspx?cod=3834 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۰۱/۲۲ - ۱۱:۰۶
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:



لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)