فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 745


درباره من
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
در خانه، جماعتی پی معجزه‌ها
بر طاقچه، قرآن فراموش شده
::
در این همه رنگ، آنچه می خواهی نیست
در این همه راه، غیر گمراهی نیست
در شهر خیابان به خیابان گشتم
آنقدر که آگهی ست آگاهی نیست
::
در اوج، خدا را سر ساعت خواندند
ما را به تماشای قیامت خواندند
از کوچ پرندگان سخن گفتی و من
دیدم که نمازی به جماعت خواندند
::
آن مست همیشه با حیا چشم تو بود
آن آینه ی رو به خدا چشم تو بود
دنیا همه شعر است به چشمم اما
شعری که تکان داد مرا چشم تو بود
::
ما سینه زدیم بی صدا باریدند
از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند..
مهدی آپاچی (mehdi-m5 )    

اندر نصحیت حکیمانه پدر

درج شده در تاریخ ۹۳/۰۸/۰۷ ساعت 10:27 بازدید کل: 28 بازدید امروز: 28
 

پدرم گفت اداری نشوید


اسب وابسته به گاری نشوید


در ادارت کسی کَس نشود


تا که وابسته به ناکس نشود


شد فراموش چو حرف پدرم


تا بنا گوش کُلَه رفت سرم


کارمندی چو مرا شد پیشه


تیشه عمر زدم بر ریشه


سوختم شعله شدم دود شدم


بعد خاکستر و نابود شدم


پسرم حرف پدر را بشنو


تو به راهی که پدر رفت. مرو

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۳/۰۸/۰۷ - ۱۰:۲۷
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
2
1 2


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)