فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 745


درباره من
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
در خانه، جماعتی پی معجزه‌ها
بر طاقچه، قرآن فراموش شده
::
در این همه رنگ، آنچه می خواهی نیست
در این همه راه، غیر گمراهی نیست
در شهر خیابان به خیابان گشتم
آنقدر که آگهی ست آگاهی نیست
::
در اوج، خدا را سر ساعت خواندند
ما را به تماشای قیامت خواندند
از کوچ پرندگان سخن گفتی و من
دیدم که نمازی به جماعت خواندند
::
آن مست همیشه با حیا چشم تو بود
آن آینه ی رو به خدا چشم تو بود
دنیا همه شعر است به چشمم اما
شعری که تکان داد مرا چشم تو بود
::
ما سینه زدیم بی صدا باریدند
از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند..
مهدی آپاچی (mehdi-m5 )    

با شصت ساله های امروز مهربان باشیم !

درج شده در تاریخ ۹۷/۰۸/۱۴ ساعت 09:54 بازدید کل: 530 بازدید امروز: 530
 

 

در روزگاری نه چندان دور، پنجاه شصت سالگی، سن قرار و آرام بود.
پنجاه شصت ساله جزو بزرگان فامیل و خانواده بود.
برای خودش احترام و برو و بیایی داشت.
زندگیش کاملا تثبیت شده بود و امنیتی داشت و ثباتی..!

امروز اما پنجاه شصت ساله های ایرانی وضع دیگری دارند..!نه مانند پنجاه شصت ساله های جوامع سنتی و سالیان قبل احترام بزرگتری و ریش سفیدی دارند، و نه همچون پنجاه شصت ساله‌های جوامع پیشرفته ثبات مالی و امنیت اجتماعی.

پنجاه شصت ساله‌ی امروز ایرانی،
هنوز دارد زبان خارجی یاد می‌گیرد
در حالیکه ذهنش دیگر ذهن بیست سالگی نیست.

نگرانی‌های یک آدم بیست ساله را در جسم و روح یک پنجاه شصت ساله به دوش می‌کشد .

 

پنجاه شصت ساله‌ی امروز ، هم پدر و مادر است برای فرزندانش، و هم گاهی برای پدر و مادرش..باید ستون محکم بزرگترها و کوچکترها باشد.
سفت و محکم بایستد و اصلاً احساس ضعف نکند. خیلی هم احساساتی نشود.

در روزگاری که نه فرزندش خیلی تره برایش خورد می‌کند و نه پدر و مادرش ، او باید حواسش به همه‌ی آنها باشد .
مشکلات همه را سر و سامان دهد و مشکلات خودش را هم.

پنجاه شصت ساله‌ی امروز ، باید مسائل سن بلوغ فرزندش را حل کند. باید برای آینده‌ی فرزندش آنهم در این اوضاع آشفته، تدبیر بخرج دهد.

گرچه هنوز جسمش و روحش هزار طلب دارد، باید با تنهایی کنار بیاید، چرا که حتی اگر بتواند رابطه‌ی پیچیده‌ی زناشویی را زنده و شاداب نگه دارد. باز هم تنهاست..!

چون وقت ندارد و امکانش نیست به این چیزها فکر کند . چون همه منتظر اویند و متوقع از او.

پنجاه شصت ساله ‌ی روزگار ما همچنان باید چهار اسبه کار کند.
چون روزگارش ثبات اقتصادی ندارد هنوز و آینده‌اش نیز هنوز مبهم است و دیگر بدنش طاقت اینجور کار کردن را ندارد.

گاهی فشار بالا می‌رود و گاهی پایین. گاهی تپش قلب می‌گیرد..!

پنحاه و شصت ساله‌های این روزگار همان‌هایی هستند که در بلاتکلیف‌ترین دوران این سرزمین رشد کردند، تمامی آزمون و خطاها روی آنها صورت گرفت،

بدیهی‌ترین تفریحات دوران نوجوانی و جوانی برای آنها جرم محسوب می‌شد،
دلهره و ترس و نگرانی جزئی از وجودشان شد و با آن بزرگ شدند، در بچگی مطیع بودند و در بزرگسالی نیز مطیع.
همیشه منتظر سرابی به نام آینده‌ی بهتر بودند و..
پنجاه و شصت سا‌له‌ی عزیز!
اگر بخت با تو یار بود و زنده ماندی!قوی باش!خیلی قوی باش!

تو پنجاه و شصت ساله‌ی این روزگاری در این سرزمین، و نباید انتظار قرار و آرامشی مانند پنحاه شصت ساله‌های پنجاه شصت سال قبل را داشته باشی.

این مطلب توسط محراب عبوسی بررسی شده است.
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)