فراموش کردم
اعضای انجمن(447) شعری تکان دهنده درباره امام زمان حضرت مهدی عدالت و لطف خدا پیامبر اکرم : توبه زیباست ولی در جوانی زیباتر قدرت بدنی حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام در جوانی بی حسین احساس پیری میکنم ارتباط با مدیریت انجمن مذهبی
جستجوی انجمن
مهدی عزیزیان (mehdi313 )    

فصل 13: در اعراف

درج شده در تاریخ ۹۴/۰۶/۱۱ ساعت 03:29 بازدید کل: 221 بازدید امروز: 215
 

فصل 13: در اعراف

در معنای حجاب

خدای سبحان می فرماید: «وَ بَینَهُما حِجابٌ وَ عَلَی الأَعرافِ رِجالٌ یَعرِفُونَ کُلًّا بِسِیماهُم» «1». «اعراف الحجاب» به معنای بلندی های پرده و نیز به معنای تپه های مرتفع شنی، اتصال «اعراف» در آیه شریفه به «حجاب» مؤید معنای اول است و ایستادن گروهی بر آن مؤید معنای دوم، ولکن درواقع مغایرتی بین دو معنا نیست، چون حجاب آن است که شیئی را از شیء دیگر بپوشاند و این معنا در مقام صادقتر است؛ اعرافیان در مقام بلندی ایستاده اند که بر دوزخ و بهشت و اهل آنها مشرف است و اصلًا ایستادن آنها بر اعراف به همین خاطر است که هر یک از دو گروه را به چهره بشناسند. خدای سبحان این حقیقت را به زبان دیگری نیز بیان فرموده، آنجا که فرمود: «یَومَ یَقُولُ المُنافِقُونَ وَ المُنافِقاتُ لِلَّذِینَ آمَنُوا انظُرُونا نَقتَبِس مِن نُورِکُم قِیلَ ارجِعُوا وَراءَکُم فَالتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَینَهُم بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فِیهِ الرَّحمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ العَذابُ» «2». تعبیر «انظُرُونا نَقتَبِس مِن نُورِکُم» شبیه به تعبیری است که در ذیل آیه اعراف آمده که «وَ نادی أَصحابُ النَّارِ أَصحابَ الجَنَّةِ أَن أَفِیضُوا عَلَینا مِنَ الماءِ أَو مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُما عَلَی الکافِرِینَ» «3». اما اختصاص منافقان به «باب» (در) که در آیه سابق آمده بود به جهت نفاق و اشتراک با مؤمنان در ظاهر حال است و لذا از ظاهر حجاب و از جانب «بابِ» آن معذّب می گردند.

خلاصه اینکه از این آیات فهمیده می شود «حجاب» و «سور» (یعنی دیوار) شیء واحدی است و دارای ظاهر و باطنی است؛ ظاهر آن عذاب برای شقاوتمندان و باطن آن رحمت برای سعادتمندان.

اختلاف سعادتمندان و شقاوتمندان در دید است

(گویی) اگر نظر شقاوتمندان از ظاهر این حجاب می گذشت و به باطن می رسید، به نعمت می رسیدند و رحمت آنان را فرا می گرفت و گویی اینکه در مقابلِ مؤمنان و کافران جز شیء واحدی نیست و اختلاف، از ناحیه ادراک است که میان آن دو تفرقه نهاده، همانگونه که حالشان در دنیا چنین بود؛ و آن شیء واحد راه خداست که مؤمنان در دنیا این راه را به حال استقامت طی کردند و غیرمؤمنین از آن منحرف گشتند و به همین جهت هم هست که خداوند قبل از آیه اعراف می فرماید: «وَ نادی أَصحابُ الجَنَّةِ أَصحابَ النَّارِ أَن قَد وَجَدنا ما وَعَدَنا رَبُّنا حَقًّا فَهَل وَجَدتُم ما وَعَدَ رَبُّکُم حَقًّا قالُوا نَعَم فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَینَهُم أَن لَعنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ* الَّذِینَ یَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَ یَبغُونَها عِوَجاً وَ هُم بِالآخِرَةِ کافِرُونَ» «4». پس راه فقط یکی است: از آن خدا و به سوی خدا؛ سالکی راه را به استقامت طی کرد و دیگری از آن منحرف گشت. این معنا به کرّات تصریحاً و تلویحاً در قرآن ذکر شده است. خدای سبحان فرمود:

«یَعلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الحَیاةِ الدُّنیا وَ هُم عَنِ الآخِرَةِ هُم غافِلُونَ* أَ وَ لَم یَتَفَکَّرُوا فِی أَنفُسِهِم ما خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الأَرضَ وَ ما بَینَهُما إِلَّا بِالحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّی وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ بِلِقاءِ رَبِّهِم لَکافِرُونَ»«5» و نیز فرمود: «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَعمالُهُم کَسَرابٍ بِقِیعَةٍ یَحسَبُهُ الظَّمآنُ ماءً حَتَّی إِذا جاءَهُ لَم یَجِدهُ شَیئاً وَ وَجَدَ اللَّهَ عِندَهُ فَوَفَّاهُ حِسابَهُ» «6». و فرمود: «فَأَعرِض عَن مَن تَوَلَّی عَن ذِکرِنا وَ لَم یُرِد إِلَّا الحَیاةَ الدُّنیا* ذلِکَ مَبلَغُهُم مِنَ العِلمِ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعلَمُ بِمَنِ اهتَدی» «7» و نیز فرمود: «إِنَّ الَّذِینَ لا یَرجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالحَیاةِ الدُّنیا وَ اطمَأَنُّوا بِها وَ الَّذِینَ هُم عَن آیاتِنا غافِلُونَ* أُولئِکَ مَأواهُمُ النَّارُ بِما کانُوا یَکسِبُونَ» «8»

آیاتی که بر این معنا دلالت کند بسیار زیاد است ولکن بنای براختصار که در ابتدای رساله بر خود ملزم ساختیم ما را از استقصای آنها و بیان مفادشان مانع می گرد ابلغ از جمیع این آیات این کلام خداوند سبحان است که فرمود: «أَ لَم تَرَ إِلَی الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعمَتَ اللَّهِ کُفراً» «9» و در ابحاث سابقه گذشت که معنای نعمت در این آیه ولایت است که همان راه خداست، و مقابل آن کفر است: «وَ أَحَلُّوا قَومَهُم دارَ البَوارِ* جَهَنَّمَ یَصلَونَها وَ بِئسَ القَرارُ» «10» پس منتهای سیر این گروه نیستی و نابودی است از آن جهت که بر ظاهر جمود یافتند و از باطن اعراض نمودند در حالی که آنچه که نیست شدنی است ظاهر است و باطن ثابت و پایدار، همانگونه که این کلام خدای سبحان بدان اشاره دارد: «وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُم قَدَمَ صِدقٍ عِندَ رَبِّهِم» «11» و نیز «فِی مَقعَدِ صِدقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقتَدِرٍ» «12» و «لا یَسمَعُونَ فِیها لَغواً وَ لا تَأثِیماً» «13» و «لا یَسمَعُونَ فِیها لَغواً وَ لا کِذَّاباً» «14» پس منتهی الیه سیر مؤمنان محلّ صدق و حق است که در آن لغو و کذبی نیست به خلاف غیرمؤمنان.

اصحاب اعراف بر بهشت و دوزخ مسلّطند

به هر تقدیر اصحاب اعراف کسانی هستند که بر هر دو مکان (بهشت و دوزخ) و بر هر دو گروه (بهشتیان و دوزخیان) مسلّط و مشرفند و این تپه ای که معنای «اعراف» است از سنخ تپه های شنی زمینی نیست که خداوند در وصف زمین فرمود:«لا تَری فِیها عِوَجاً وَ لا أَمتاً»«15» بلکه اعراف همان مقام بلند آنهاست که از مرتبه اهل جمع و حشر بالاتر است و لذا از حاضرشوندگان در صحنه قیامت نیستند و درواقع همان مخلصینند که خداوند ایشان را از صعقه نفخ و هول قیامت در امان داشته و مقامشان همان حجاب است که در آن هم رحمت فراگیر است که هر شیئی را برگرفته و هم آتش دامنگیر که دوزخیان را محیط گشته؛ این نکته را از کلام حق نیز می توان استفاده نمود: «فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَینَهُم أَن لَعنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ» «16» و نفرمود:فأذّن بینهم مؤذّن و نکته اش ظاهر است.و حاکمان قیامت نیز هم ایشانند از آنجا که فرمود: «وَ نادی أَصحابُ الأَعرافِ رِجالًا یَعرِفُونَهُم بِسِیماهُم قالُوا ما أَغنی عَنکُم جَمعُکُم وَ ما کُنتُم تَستَکبِرُونَ* أَ هؤُلاءِ الَّذِینَ أَقسَمتُم لا یَنالُهُمُ اللَّهُ بِرَحمَةٍ» «17» و همانگونه که گذشت مراد از رحمت، بهشت است و مؤید آنچه گفتیم این آیه شریفه است که: «ادخُلُوا الجَنَّةَ لا خَوفٌ عَلَیکُم وَ لا أَنتُم تَحزَنُونَ» «18» و به مقتضای این سخن الهی: «یَومَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ المَلائِکَةُ صَفًّا لا یَتَکَلَّمُونَ إِلَّا مَن أَذِنَ لَهُ الرَّحمنُ وَ قالَ صَواباً» «19». صاحبان «روح» که در روز قیامت، اذن در کلام و قول صواب یافته اند نیز ایشانند. در رساله «انسان قبل از دنیا» در ذیل آیه «وَ کَذلِکَ أَوحَینا إِلَیکَ رُوحاً مِن أَمرِنا ما کُنتَ تَدرِی مَا الکِتابُ وَ لَا الإِیمانُ» «21» به تفصیل معنای روح و ایمان و علم وی را بیان داشتیم.

اشاره به اصحاب اعراف در بعضی آیات دیگر

و ظاهراً مراد از «الذین آمنوا» در آیه ذیل همان اصحاب اعرافند: «وَ تَراهُم یُعرَضُونَ عَلَیها خاشِعِینَ مِنَ الذُّلِّ یَنظُرُونَ مِن طَرفٍ خَفِیٍّ وَ قالَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ الخاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُم وَ أَهلِیهِم یَومَ القِیامَةِ» «22» که به مقتضای این آیه حکم به خسارت عدّه مذکور نموده اند.

و ظاهراً مراد از «الَّذِینَ أُوتُوا العِلمَ وَ الإِیمانَ» در آیه بعد نیز همین اصحاب اعرافند آنجا که فرمود: «وَ یَومَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُقسِمُ المُجرِمُونَ ما لَبِثُوا غَیرَ ساعَةٍ کَذلِکَ کانُوا یُؤفَکُونَ* وَ قالَ الَّذِینَ أُوتُوا العِلمَ وَ الإِیمانَ لَقَد لَبِثتُم فِی کِتابِ اللَّهِ إِلی یَومِ البَعثِ فَهذا یَومُ البَعثِ وَ لکِنَّکُم کُنتُم لا تَعلَمُونَ» «23» و این گمان مجرمین که جز لحظه ای در برزخ (یا دنیا) نبوده اند ناشی از تقیّد به قیود دنیوی و عدم اتّساع نظرشان بوده که نتوانسته اند جز لحظه ای از دهری که در آن واقعند را دریابند و لذا از احوال خویش قبل از نزول در دنیا و بعد از ارتحال از آن بی خبرند. این گروه در دنیا و دهر خویش به حسب سیطره زمان واقعند؛ سیطره زمانی که مقتضی ظهور لحظات و بطون آنها همیشگی است. لحظه ای به ظاهر برمی آید و لحظه ای به باطن درمی افتد و از این جهت است که مجرمین در هنگام رستاخیز قسم یاد می کنند که جز ساعتی درنگ نکرده اند.خداوند سبحان این پندار شبیه به واقعیّت را تقریر می نماید آنجا که فرمود: «کَأَنَّهُم یَومَ یَرَونَ ما یُوعَدُونَ لَم یَلبَثُوا إِلَّا ساعَةً مِن نَهارٍ بَلاغٌ» «24» و «قالَ کَم لَبِثتُم فِی الأَرضِ عَدَدَ سِنِینَ* قالُوا لَبِثنا یَوماً أَو بَعضَ یَومٍ فَسئَلِ العادِّینَ* قالَ إِن لَبِثتُم إِلَّا قَلِیلًا لَو أَنَّکُم کُنتُم تَعلَمُونَ» «25» و از اینجا می فهمیم که گفته مجرمین و نیز سوگندشان بر آن، از باب کم شمردن مدّت درنگ در دنیا نسبت به بقای ابدی، که در هنگام رستاخیز مشاهده می کنند، نبوده است و لذا خدای سبحان به دنبال این کلام آنان اضافه نمود: «کَذلِکَ کانُوا یُؤفَکُونَ».

از سوی دیگر این کلام صاحبان علم و ایمان که «لَقَد لَبِثتُم فِی کِتابِ اللَّهِ إِلی یَومِ البَعثِ» گویی اشاره به کلام حق دارد که «وَ لَو لا کَلِمَةٌ سَبَقَت مِن رَبِّکَ لَقُضِیَ بَینَهُم»* که معنای آن در بحث «اجل» و «موت» گذشت و از آنجا که درنگ و انتهای آن نزد ایشان مسلّم و مفروغ عنه بود کلام «فهذا یوم البعث» را نیز به دنبال آوردند که درواقع نتیجه کلام است و گفتند: ولکن شما به این انتها و محدودیّت آگاهی نداشتید و نمی دانستید که قیامت همچون چشم برهم زدن [یا زودتر از آن] و جهنم محیط به کافرین است.

باید دانست صدور این دعوای باطل از مبعوثین و سپس ظهور بطلان آن بر ایشان همچون موارد دیگر، مثل مخاصماتی که بین ضعفا و متکبّران یا اتباع و متبوعین در روز قیامت واقع می گردد [آنگونه که خدای سبحان حکایت فرموده]، منافاتی با مطلب سابق ندارد که روز قیامت روز ظهور حقایق است و حجابها در آن مرتفع می گردد. چه ظهور، امری است که از خفا برمی آید و برای آن مراتبی است، در نتیجه این ظهور برای بعضی بسیار طولانی و دردناک و برای بعضی بسیار کوتاه و اندک است.

روایات مربوط به اعراف

در این زمینه روایاتی هست که مطالب گذشته را تأیید می کند.

عیّاشی از سلمان روایت می کند که پیغمبر صلی الله علیه و آله بیش از ده بار به علی علیه السلام فرمود: «تو و اوصیای بعد از تو، اعرافِ بین بهشت و دوزخید؛ هیچکس وارد بهشت نمی شود مگر شما را بشناسد و شما وی را بشناسید و هیچ کس داخل دوزخ نمی گردد مگر اینکه شما را انکار کند و شما نیز وی را انکار کنید».

قمّی در تفسیرش از امام صادق علیه السلام روایت کرده که: «هر امّتی را امام زمانش محاسبه می کند و ائمه علیهم السلام دوستان و دشمنان خویش را از سیمایشان تشخیص می دهند و این مفاد آیه شریفه است: «وَ عَلَی الأَعرافِ رِجالٌ یَعرِفُونَ کُلًّا بِسِیماهُم» پس ائمه علیهم السلام نامه اعمال دوستان خویش را از سمت راست به ایشان می دهند و بدون حساب وارد بهشت می گردند و نامه اعمال دشمنان خویش را از سمت چپ می دهند و بدون حساب وارد دوزخ می گردند».

در کافی راجع به آیه «وَ عَلَی الأَعرافِ رِجالٌ» از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت می کند که: «ما بر اعراف هستیم و یاران خویش را از سیمایشان می شناسیم و ما اعراف هستیم: کسانی که خداوند- عزّ و جلّ- شناخته نمی شود مگر از طریق ایشان. و ما اعراف هستیم که خداوند ما را بر صراط می ایستاند، پس کسی داخل بهشت نمی گردد مگر اینکه ما را بشناسد و ما نیز او را بشناسیم و کسی داخل دوزخ نمی گردد مگر اینکه منکر ما باشد و ما نیز وی را انکار کنیم».

مؤلف گوید: امام علیه السلام این معنا از اعراف را که مشتق از معرفت است از آیه شریفه «رِجالٌ یَعرِفُونَ کُلًّا بِسِیماهُم» استفاده فرموده و محتمل است که امام علیه السلام ضمیر «هم» در «سیماهم» را به «رجال» و «کلًاّ» هر دو ارجاع داده باشد. فافهم.

قمّی از امام باقر علیه السلام روایت می کند که امام در پاسخ سؤال از اصحاب اعراف فرمود:

«آنها قومی هستند که حسنات و سیئاتشان با هم برابر است و لذا عملی که دستگیرشان شود ندارند و همانگونه هستند که خدای- عزّ و جلّ- فرمود».

مؤلف گوید: امام علیه السلام اشاره به این فقره از آیه نموده اند که «وَ نادَوا أَصحابَ الجَنَّةِ أَن سَلامٌ عَلَیکُم».

در جوامع از امام صادق علیه السلام نقل کرده که «اعراف» تپه ای است بین بهشت و دوزخ که پیغمبران و جانشینان آنان با گناهکاران اهل زمان خویش بر آن می ایستند همانگونه که فرمانده سپاهی در مقابل سربازان ضعیف خویش می ایستد و این در حالی است که نیکوکاران در رسیدن به بهشت بر ایشان پیشی گرفته اند. در این حال جانشین پیغمبر به گناهکاران می گوید: به برادران نیکوکار خویش بنگرید که در رسیدن به بهشت پیشی گرفته اند. آنگاه گناهکاران بر ایشان سلام کنند همانگونه که خدای تعالی فرمود: «سَلامٌ عَلَیکُم»*. ایشان به بهشت وارد نشده اند ولکن امیدوارند که به شفاعت پیغمبر و امام به واردین بپیوندند. این گروه به اهل دوزخ می نگرند و می گویند: خدایا ما را با ستم پیشگان قرار مده. پس از آن اصحاب اعراف که همان انبیا و خلفاءاند، رؤسای کفّار و نامداران دوزخی را به عتاب خطاب کنند که آنچه در دنیا از مال و منال انباشتید و بر دیگران استکبار نمودید، اکنون به کار شما نیاید، به بهشتیان بنگرید، همان کسانی هستند که قسم یاد نمودید هرگز رحمت خدا شامل حالشان نمی شود. اعرافیان (پیامبران و خلفای آنان) به همان کسانی که مورد استضعاف و تحقیر رؤسای مستکبر واقع شده بودند، خطاب کنند که به بهشت داخل شوید؛ و این خطاب اعرافیان از جهت همان امر الهی به ایشان صورت می گیرد که: به بهشت درآیید که هیچگونه خوف بر شما نیست. «ادخُلُوا الجَنَّةَ لا خَوفٌ عَلَیکُم وَ لا أَنتُم تَحزَنُونَ».

مؤلف گوید: خصوصیّات این حدیث را می توان از خصوصیات آیات اعراف استفاده نمود. روایات وارده در این معانی بسیار زیاد است که در کتابهای تفسیری و روایی همچون تفسیر قمّی و عیّاشی و کافی و بصائر الدرجات و مجمع البیان و احتجاج آمده است.

اشاره به استفاده موقف اعراف از برهان

نکته دیگر اینکه: از برهانی که سابقاً ذکر کردیم وجود چنین موقفی که در روایت آمده قابل پیشبینی بود، یعنی مقامی که مقام هر دو گروه بهشتیان و دوزخیان از آن منشعب می گردد و ضعیفان و متوسطان نیز به ایشان ملحق می شوند.از اینجا می توان فهمید که اعراف را مرتبه ای واحد نیست بلکه درجات و مراتب مختلفه است و لذا در هیچ موضعی، تصریحی از کلام حق سبحان نمی یابیم که مستضعفان نیز همچون اعرافیان بر اعراف ایستاده باشند، بلکه مفاد آیات این است که مستضعفان در نزد اعرافیانند که به ایشان اشاره می کنند و مورد امر خویش قرار می دهند و سرانجام امان می بخشند.

---------------------------------------------------------

پاورقی:

(1). اعراف، آیه 46

(2). حدید، آیه 13

(3). اعراف، آیه 50؛ و اهل دوزخ بهشتیان را آواز کنند که ما را از آبهای گوارا و از نعمتهای بهشتی که خدا روزی شما کرده بهرهمند سازید آنها پاسخ دهند که خدا این آب و طعام را بر کافران حرام کرده است

(4). اعراف، آیه های 44- 45؛ و آنگاه بهشتیان، دوزخیان را ندا کنند که آنچه [پیغمبران] به ما وعده دادند [از مقامات بهشتی] ما به حقّ و حقیقت یافتیم، آیا شما نیز بدانچه وعده دادند [از عذاب و دوزخ] به حقیقت رسیدید؟ گویند: بلی [ما هم به سزای خود رسیدیم] آنگاه میان آنها منادیی ندا کند که لعنت خدا بر ستمکاران باد، آنان که بندگان خدا را از راه خدا بازمی دارند و راه کج را می طلبند [و به شبهه راه مردم را کج میکنند] آنها به قیامت ایمان ندارند

(5). روم، آیه های 7- 8؛ ر. ک: ص 74

(6). نور، آیه 39؛ ر. ک: ص 66

(7). نجم، آیه 29؛ تو هم ای رسول از هر کس که از یاد ما [و قرآن ما] رو گردانید و جز زندگی دنیای [فانی] رانخواست، به کلّی اعراض کن. منتهای علم و فهم این مردم تا به همین حدّ است [که در پی دنیا و لذّات حیوانی باشند] خدا به حال آنکه از راه حق گمراه شد و آنکه هدایت یافت کاملًا آگاه است

(8). یونس، آیه 7؛ البته آنان که به لقای ما دل نبسته امیدوار نیستند (یعنی به آخرت معتقد نشده اند) و به زندگی حیوانی دنیا دلبسته دارند و راضی اند و آنهایی که از آیات و نشانه های ما غافلند، هم اینان هستند که عاقبت به کردار زشت خود در آتش دوزخ مأوا گیرند

(9). ابراهیم، آیه 28

(10). همان

(11). یونس، آیه 2

(12). قمر، آیه 55؛ در منزلگاه صدق و حقیقت نزد خداوندِ عزّت و سلطنت جاودانی، متنعّمند

(13). واقعه، آیه 25؛ نه آنجا حرف لغو شنوند و نه بر یکدیگر [خرده گیری کرده] گناهی بندند

(14). نبأ، آیه 35؛ در آنجا نه حرف لغو شنوند و نه دروغی

(15). طه، آیه 107؛ که در آن دیگر ابداً هیچ پستی و بلندی [رتبه و مقام موهومی] نخواهی دید

(16). اعراف، آیه 44

(17). همان، آیه های 48- 49؛ و اهل اعراف مردانی را که به سیمایشان می شناسند آواز دهند و گویند [دیدید که] جمع مال و جاه و آنچه بر آن فخر و تکبّر می کردید به حال شما اصلًا سودمند نبود. آیا مقام آن گروه از مؤمنان راکه سوگند یاد می کردید خدا آنان را مشمول رحمت خود نمی گرداند، می بینید؟

(18). همان، آیه 49؛ [خطاب شود] بیهیچ خوف و اندیشه و بی هیچگونه حزن و اندوه (در بهشت) داخل شوید

(19). نبأ، آیه 38

(20). شوری، آیه 52

(21). همان، آیه 45؛ و آن ظالمان را بنگری که به دوزخ متوجّه شان گردانند و آنها با ترس و ذلّت از گوشه چشم بر آتش دوزخ می نگرند و در آن حال مؤمنان گویند آری زیانکاران آنها هستند که نفوس خود و اهلبیت خود را در امروز قیامت به زیان انداخته اند

(22). روم، آیه 56

(23). احقاف، آیه 35

(24). مؤمنون، آیه های 112- 114

طباطبایی، محمد حسین، انسان از آغاز تا انجام، 1جلد، موسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: دوم، 1388.

این مطلب توسط موسی اصلانی بررسی شده است. تاریخ تایید: ۹۴/۰۶/۱۱ - ۰۸:۱۹
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (3)