این سوال را می توان سه بخش ذیل تحلیل و سپس پاسخ داد:
1. آیا در سیر و سلوک به سوی خداوند، حتماً استاد و رهنما لازم است؟
2. چگونه عدهای از بزرگان، بدون استاد و رهنما به قرب الهی باریافتهاند؟
3.آیا متون دینی (قرآن، روایات و ادعیه) به جای استاد و رهنما کفایت نمیکند؟
1. در مورد بخش اوّل سؤال، به دلیل نحوة پرسش شما، باید توجه تان را به این کلام نغز جلب نمایم که گفته است:
افتادگی آموز گر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
بنابراین اولا: همان طور که فراگیری علوم ظاهری و پیدا کردن مرجع ضمیر از عبارات، کتابهای مانند سیوطی، مغنی و امثال آن بدون استاد و رهنما، کاری آسان نیست و معمولاً طالب علم را وادار میکند که در حضور استادی زانوی تتلمذ بر زمین زده و منت او را با جان و دل بخرد و به کمک او مرجع ضمیرها را پیدا و عبارات کتاب را حل کند. آیا انصاف است کسی توقع داشته باشد، بدون استاد راه پیموده و رهنمای بیداردل، ضمیر جان را به مرجع جانان وصل بتواند؟!!
ثانیا: به گفته بعضی از بزرگان نکته آموز: «ره چنان رو که رهروان رفتند»، گر چه در این باره که آیا در سیر و سلوک عرفانی نیاز به استاد است یا نیست، مباحث فراوان وجود دارد، لکن در این جا تنها به فرازی از بیان یکی از بزرگان وادی معرفت و رهیافتگان خلوت انسی اشاره میشود که ضمن شرح جریان همسفری خود با استادش مینویسد: «باری در این سفر از استاد و لزوم استاد سخن به میان میآمد، و حضرت آقا از بدء امر(ابتدا) اصراری هر چه تمامتر به لزوم استاد داشتن و از خطرات شدیده ای که در میان راه، شاگرد با آن مواجه میشود، خبر میداد و لزوم این امر را (داشتن استاد) ضروری میدانستند. اما هیچ گاه دیده نشد که خودشان را به عنوان استاد نام ببرد، بلکه همیشه میفرمودند: در راه، رفیق لازم است و مسافرت راه معنی و منازل سلوکی، بیشتر از مسافرت راه ظاهر، و طریق بیابان، احتیاج به رفیق دارد. چرا که غایت خطر تنهایی در آن سفر هلاکت بدن و جسم است. لیکن در این سفر، خطر در تنهایی هلاکت نفس و روان آدمی است.»(1) از کلام این بزرگ مردی که تجربة سیر و سلوک دارد، معلوم میشود که داشتن استاد، جزء ضروریات سیر و سلوک است. لذا حافظ شیرازی میگوید:
قطع این بادیه بیهمرهی خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهی
البته باید توجه داشت که این حرفها برای کسانی است که میخواهند به طور رسمی در مسیر سیر و سلوک عرفان وارد شده و به صورت کلاسیک مسیر عرفان علمی را بپیماید.
2. امّا بخش دوم سؤال: بدون تردید، زمزم همه معارف و تمام معرفتها را تنها از کلام دل انگیز وحی و کوثر زلال روایات پیامبر و اهل بیت عصمت ـ علیهم السّلام ـ میتوان به دست آورد. امّا باید توجه داشت همان گونه که فهم و درک پیام ظاهری آیات و روایات نیازمند حضور به محضر استاد است، بهرهمندی از هدایت باطنی و استفاده عرفانی از آنها نیز، به طریق اولی، نیازمند تشرف به خدمت استاد کار آزموده خواهد بود، و این درست مثل آن است که کسی بگوید: با آن همه دارو که در داروخانهها موجود است، پس چه نیازی است که انسان به پزشک مراجعه کند. در حالی که هر کدام از آن داروها، اندازه خاصی و در فواصل زمانی خاصی باید مصرف شود که آگاه شدن از آن کار پزشک است.
در مسأله مورد سؤال شما دقیقاً چنین است. لذا استاد، برای هر شاگردی ذکر خاصی، و در زمان خاصی و به مدت خاص سفارش میکند، معلوم میشود که به صورت کلی نمیشود عمل کرد. باید قالب شده و خط کشی شده حرکت نمود تا به مقصد رسید. حتی گفتهاند:
در یک زمان خاصی نباید دو استاد رهنما در مسایل سیر و سلوک داشت، همان گونه که در یک زمان از دو پزشک نباید دارو گرفت.(2)
در پایان مفید خواهد بود که این کلام گران سنگ برای شما بازگو شود که یکی از بزرگان همواره میفرمود: شما مشغول درس و بحث خود باشید و مراقب نفس خود باشید و بدانید که خداوند در هر مرحله از مراحل علمی، استاد مناسب برای آن مرحله برای شما میرساند و شما را یاری میکند. شما باید با تمام حواس، مواظب درس و بحث و مراقبه باشید.
-------------------------------------------------------------------------------- پاورقی: 1. حسینی تهرانی، سید محمد حسین، روح مجرد، تهران، نشر حکمت، چاپ اول، 1414 هـ .ق، ص258. 2. روح مجرد، همان، ص 260.