فصل اول: خلقت نوری فاطمه زهرا علیها السلام
حدیث چهارم:
امام عسکری به نقل از پدران بزرگوارش: فرمود که رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: هنگامی که آدم وحوّا داخل بهشت فردوس [اعلی] شدند، چشمشان به خانمی افتاد که بر بساطی از بساطهای بهشت نشسته که بر سرش تاجی از نور، و در دو گوشش دو گوشواره از نور است، و از نور جمالش بهشتها نورانی است. آدم پرسید. محبوبم جبرئیل! این خانمی که بهشتها از نور جمالش برافروخته و نورانی است، کیست؟ جبرئیل گفت: او فاطمه، دختر محمّد، پیامبری از فرزندان تو است که در آخر الزّمان میآید. سپس آدم پرسید: این تاجی که بر سرش هست؟ چیست؟ عرض کرد: شوهرش علیّ بن ابی طالب علیه السلام است. پرسید: دو گوشوارهای که بر دو گوشش آویخته شده، چیست؟ عرض کرد: دو فرزندش، حسن و حسین هستند.
سپس آدم فرمود: محبوبم جبرئیل!
«أَخُلِقُوا قَبلی؟»
- آیا ایشان قبل از من خلق شدهاند؟
عرض کرد:
«هُم مَوجُودُونَ فی غامِضِ عِلمِ اللّهِ قَبلَ أَن تُخلَقَ بِأَربَعَةِ آلافِ سَنَةٍ»«1»
- ایشان چهار هزار سال پیش از آفرینش تو، در فشرده علم الهی موجود بودهاند.
بیان:
در توضیح حدیث گذشته دو نکته را متذکّر میشویم:
1- ظاهراً مراد از آدم و حوّا علیهما السلام در این روایت، آدم و حوّا در آخرین مرحله نزولی خلقتشان، که همان خلقت مادّی در بهشت برزخی باشد، نیستند، بلکه در مراحل پیش از آن و درخلقت تمثّلی نوری منظور است. زیرا:
اوّلًا: در صدر روایت، از این بهشت، به بهشت «فردوس اعلی» تعبیر شده است، آنجا که میفرماید: «خداوند به جبرئیل وحی نمود که این بندگان مرا به فردوس اعلی ببر»، در حالی که بهشتی که خلقت مادّی آدم و حوّا در آن به وقوع پیوسته، بهشت برزخی بوده است.
ثانیاً: با توجّه به لزوم سنخیّت مشاهده کننده و مُشاهده شونده، چگونه ممکن است بگوییم آدم و حوّای برزخی در بهشتِ فردوس اعلی، وجودِ نوری تمثّلی فاطمه زهرا علیها السلام را مشاهده کردهاند؟! علاوه بیان ذیل حدیث نیز شاهد بر این است.
2- درباره عبارت«قَبلَ أَن تُخلَقَ بِأَربَعَةِ آلافِ سَنَةٍ» باید گفت: ظاهرِ بعضی از آیات قرآن کریم و صریح روایاتی از اهل بیت، مانند حیث فوق، دلالت دارد بر اینکه همه موجودات پیش از خلقت جسمانی، خلقتهای نوری داشتهاند، چنانکه در موارد متعدّدی قرآن کریم «2» خلقت زمین و آسمانها و سایر موجودات را در «شش روز»، و آیه نهم و دوازدهم سوره فصّلت، خلقت و قضای الهی آسمانهای هفتگانه و زمین را در «دو روز» تعبیر فرموده است. اگر روز را از ایّام ربوبی حساب کنیم، که به تعبیر خود قرآن کریم هر روزِ از آن، برابر با هزار سال است، چنانکه می فرماید:
وَ إِنَّ یَوماً عِندَ رَبِّکَ کَأَلفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ«3»
- و هر روز نزد پروردگارت، مثل هزار سال از سالهایی است که شما حساب میکنید.
در این صورت، «شش روز» برابر با شش هزار سال، و «دو روز» برابر با دو هزار سال میشود. هر چند تعابیر زمانی و کثرت و قلّت عددی در قرآن کریم، جهت فهم ما و برای زیاد نشان دادن ایّام ربوبی در مقایسه با تعابیر زمانی که نزد ما مرسوم است، میباشد؛ والّا در عوالم مجرّد خصوصاً در عالم ربوبی، زمان و روز وایّام راه ندارد.
ولی از سوی دیگر، از آیات زیادی از قرآن کریم«4» ظاهر میشود که تحقّق خلقت عالم به «قضا»، «قول»، «امر»، «اراده» و «کُن» حضرت حقّ تعالی است. و حتّی نمیتوان میان «اراده» و «قضا» و «امر» و «قول» او هم تقدّم و تأخّر قائل شد؛ زیرا تقدّم و تأخّر مربوط به عالم مادّه و امکان است، و در عالم ربوبی، «قول» و «امر» و «اراده» و «قضا» یکی بیش نیست، و آن تحقّق خارجی هر موجودی است.
تمام عالم (خلقت دنیوی و اخروی) در پیشگاه ذات ربوبی (به حساب عالم تجرّد ربوبی) یک تحقّق بیش نیست؛ اگر چه به نظر عالم مادّی، زمان و مکان، و اوّل و آخر، و دنیا و آخرت برای آن فرض شود.
پس از این مقدّمه، شاید بتوان گفت: مقصود از تعبیرفِی سِتَّةِ أَیَّامٍ* و یا فِی یَومَینِ* ظاهراً همان مراتب خلقتهای نزولی، از خلقت نوری تا خلقت مادّی موجودات در این عالم است.
اکنون با توجّه به بیانات فوق ممکن است بگوییم: تعبیر«خلقت زمین و آسمانها و سایر موجودات در شش روز» اشاره به مراحل ششگانه نزولی خلقت از خلقتهای نوری تا مادّی میباشد، و خلقت مادّی در عالم جسم، هفتمین و آخرین آن مراحل است.
و نیز تعبیر«خلقت و قضای الهی آسمانهای هفتگانه و زمین در دو روز» اشاره به دو مرحله از خلقت است، که عوالم تمثّلی نوری تا برزخی یک مرحله، و عوالم مادّی مرحله دوّم به حساب آمده است، چنانکه روایت ششم همین فصل نیز این معنا را تأیید میکند که به «خلقت ارواح و اجساد» تعبیر شده و هر کدام یک مرحله به حساب آمده است.
بنابراین، با توجّه به این توضیح مختصر، معنای خلقت این ذوات مقدّسه «در چهار هزار سال پیش از خلقت آدم و حوّا علیهما السلام» در این روایت، و تعابیر دیگری که در احادیث اهل بیت علیهم السلام در این رابطه وجود دارد، تا حدودی معلوم میشود. واللّه أعلم.
حدیث پنجم:
در قسمتی از حدیثی که حضرت امام موسی بن جعفر از پدر بزرگوارش از جدّ بزرگوارش علیهم السلام درباره مکالمه رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم در شب معراج نقل میکند، آمده است که حضرت حقّ سبحانه فرمود:
«إِنّی خَلَقتُکَ وَ خَلَقتُ عَلِیّاً وَ فاطِمَةَ وَالحَسَنَ وَالحُسَینَ مِن شَبَحِ نُورٍ، ثُمَّ عَرَضتُ وِلایَتَهُم عَلَی المَلآئِکَةِ وَ سآئِرِ خَلقی وَ هُم أَرواحٌ؛ فَمَن قَبِلَها کانَ عِندی مِنَ المُقَرَّبینَ،وَمَن جَحَدَها کانَ عِندی مِنَ الکافِرینَ.»«5»
- تحقیقاً من، تو و علی و فاطمه و حسن و حسین را از شبح و سایه نور خلق کردم، سپس ولایت ایشان را بر ملائکه و سایر مخلوقاتم، در حالی که روح بودند، عرضه داشتم.
پس هرکس ولایت ایشان را پذیرفت، نزد من از مقرّبین محسوب گردید، و هر کس انکارشان کرد، از کافرین.
بیان:
جمله
«وَهُم أَرواحٌ» در این روایت نیز مؤیّد بیان قبلی ما، در ذیل روایت چهارم است که حتّی ملائکه و جنّ و سایر مخلوقات نیز، قبل از خلقت فعلی خود، اشباح نوری داشتهاند، که به «وَهُم أَرواحٌ» تعبیر شده است.
و از آنجا که نسبت کفر و عصیان به ملائکه الهی با صریح آیه شریفه لا یَعصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُم، وَ یَفعَلُونَ ما یُؤمَرُونَ «6»: ( [ملائکه] از اوامر الهی سرپیچی نمیکنند و هر چه به آنها امر شود، انجام میدهند.) نمیسازد، ظاهراً باید مراد از «مَن جَحَدَها» در عبارت حدیث، سایر مخلوقات غیر از ملائکه باشد. واللّه أعلم.
---------------------------------------------------------------------------------------
(1). بحار الانوار، ج 43، ص 52.
(2). ق: 38؛ حدید: 4؛ سجده: 4؛ اعراف: 54؛ یونس: 3؛ هود: 7؛ فرقان: 59.
(3). حجّ: 47.
(4). بقره: 117؛ آل عمران: 47؛ نحل: 40؛ مریم: 35؛ یس: 82؛ غافر: 28.
(5). بحار الانوار، ج 26، ص 307، روایت 71.
(6). تحریم: 6.
سعادت پرور، علی، جلوه نور، 1جلد، احیاء کتاب - تهران، چاپ: پنجم، 1388 ش.
سعادت پرور، علی، جلوه نور، 1جلد، احیاء کتاب - تهران، چاپ: پنجم، 1388 ش.