فراموش کردم
اعضای انجمن(447) شعری تکان دهنده درباره امام زمان حضرت مهدی عدالت و لطف خدا پیامبر اکرم : توبه زیباست ولی در جوانی زیباتر قدرت بدنی حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام در جوانی بی حسین احساس پیری میکنم ارتباط با مدیریت انجمن مذهبی
جستجوی انجمن
مهدی عزیزیان (mehdi313 )    

جلوه نورفصل هفدهم: زهد، ایثار، استجابت دعا و سایر کرامات فاطمه زهرا علیها السلام

درج شده در تاریخ ۹۳/۰۱/۰۳ ساعت 16:16 بازدید کل: 180 بازدید امروز: 178
 

فصل هفدهم: زهد، ایثار، استجابت دعا و سایر کرامات فاطمه زهرا علیها السلام

حدیث اول:

ابن علوان از امام صادق، از پدر بزرگوارش علیهما السلام نقل می کند که فرمود:

«کانَ فِراشُ عَلِیٍّ وَ فاطِمَةَ حینَ دَخَلَت عَلَیهِ إِهابَ کَبشٍ، إِذا أرادا أن یَناما عَلَیهِ، قَلَّباهُ فَناما عَلی صُوفِهِ.»

- هنگامی که فاطمه وارد خانه علیّ علیهما السلام شد، زیرانداز آنها پوست گوسفندی بود، که وقتی می خواستند بخوابند، آن را به طرفی که دارای پشم بود، برگردانده و روی آن می خوابیدند.

و فرمود: متّکای آن دو بزرگوار، پوستی بود که داخل آن لیف و پوشال خرما بود.

و نیز فرمود: مهریّه فاطمه علیها السلام زره ای از آهن بود. «1»

حدیث دوم:

محمّد بن قیس می گوید: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هر گاه از سفر باز می گشت، ابتدا به خانه فاطمه علیها السلام وارد می شد و مقدار زیادی در آنجا مکث می کرد.

یک بار که حضرتش به سفر رفت فاطمه علیها السلام برای قدوم پدر بزرگوار وشوهرش، خود را با دو خلخال نقره و گردنبند و دو گوشواره زینت کرده و پرده ای بر در منزل آویزان نمود.

هنگامی که رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم از سفر بازگشت، [طبق معمول] به خانه وی وارد شد و اصحاب پشتِ در ایستادند، ولی به خاطر اینکه می دانستند حضرت زیاد مکث خواهد کرد، نمی دانستند بایستند یا بروند، ولی رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم در حالی که آثار غضب از صورت مبارکشان نمایان بود، [زود از خانه ایشان] خارج شد [و به مسجد رفت و] نزد منبر نشست.

فاطمه علیها السلام گمان کرد که این کار رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم به جهت دیدن دو خلخال و گردنبند و دو گوشواره و پرده است، لذا آنها را در آورد و خدمت رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم فرستاد و به حضرتش پیغام داد که: دخترت بر تو سلام می فرستد، و میگوید: اینها را در راه خدا انفاق کنید.

وقتی پیک خدمت حضرت رسید، [و پیغام حضرت را داد]، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سه بار فرمود:

«فَعَلَت، فِداها أَبُوها!»

- کاری که از او انتظار می رفت انجام داد، پدرش فدایش باد!

و در ادامه فرمود:

«لَیسَتِ الدُّنیا مِن مُحَمَّدٍ وَ لا مِن آلِ مُحَمَّدٍ. وَ لَو کانَتِ الدُّنیا تَعدِلُ عِندَ اللّهِ مِنَ الخَیرِ جَناحَ بَعُوضَةٍ ما أَسقی فیها کافِراً شَربَةَ مآءٍ.»

- دنیا از آنِ محمّد و آل محمّد نیست. اگر دنیا در نزد خداوند به اندازه بال پشه ای ارزش داشت، هرگز به مقدار جرعه آبی به کافر نمی نوشانید.

سپس برخاست و به منزل فاطمه علیها السلام وارد شد. «2»

حدیث سوم:

جابر عبداللّه انصاری می گوید: چند روزی برای رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم غذایی فراهم نشد، به حدّی که گرسنگی بر ایشان فشار آورد، لذا به خانه های همسرانش سرزد و نزد هیچ کدام چیزی نیافت، و آخر نزد فاطمه علیها السلام آمد و فرمود: دختر عزیزم، من گرسنه ام. آیا چیزی داری که میل کنم؟ عرض کرد: نه واللّه، جان خود و برادرم به فدایت!

پس از آنکه رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم از منزل خارج شد، کنیز فاطمه دو گرده نان و مقداری گوشت نزد ایشان فرستاد، و حضرت آن را گرفت و زیر کاسه ای نهاد و رویش را پوشاند و فرمود:

«وَاللّهِ، لَأُوثِرَنَّ بِها رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و سلم عَلی نَفسی وَ غَیری، وَ کانُوا مُحتاجینَ إِلی شَبعَةِ طَعامٍ.»

- به خدا قسم، در این غذا رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم را بر خود و دیگران مقدّم خواهم داشت، در حالی که خود و اهل خانه شان حتّی یک وعده غذای خود را نداشتند و بدان محتاج بودند.

لذا حسن و حسین علیهما السلام را نزد رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم فرستاد و ایشان مراجعت نمود. فاطمه علیها السلام عرض کرد: خداوند چیزی به ما عطا فرمود، و من آن را برای شما نگاه داشته ام.

حضرت فرمود: دختر عزیزم، آن را بیاور. فاطمه علیها السلام چون پوشش را برداشت، [با حیرت] دید پُر از نان و گوشت است، فهمید که از جانب پروردگار است، لذا حمد و سپاس الهی بجا آورد و بر پدرش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم صلوات فرستاد و غذا را آورد. چون چشم رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم به آن افتاد، پس از حمد الهی پرسید:

«مِن أَینَ لَکِ هذا؟»

- این غذا، از کجا برای تو فراهم شده است؟

قالَت هُوَ مِن عِندِ اللَّهِ. إِنَّ اللَّهَ یَرزُقُ مَن یَشاءُ بِغَیرِ حِسابٍ.«3»

عرض کرد: آن از جانب خداست، خداوند به هرکس که بخواهد بدون حساب روزی خواهد داد.

رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم کسی را فرستاد و علی علیه السلام را حاضر کرد، و آن بزرگوار و علیّ و فاطمه و حسن و حسین و تمام زنهای پیامبر از آن غذا خوردند و سیر شدند، و فاطمه علیها السلام می فرماید: ظرف غذا به حال خود باقی بود و به همه همسایه ها نیز از آن دادم، و«جَعَلَ اللّهُ فیها بَرَکَةً وَ خَیراً کَثیراً.»«4»

- خداوند، در آن برکت و خیر فراوان قرار داد.

حدیث چهارم:

ابوذر- رضوان اللّه تعالی علیه- می گوید: رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم مرا فرستاد تا علیّ علیه السلام را بخوانم، به خانه ایشان آمدم و صدایش زدم، کسی جواب نداد. [و دیدم که] آسیاب حرکت می کند و کسی کنار آن نیست و آن را نمی گرداند. دوباره صدا زدم، وی بیرون آمد [تا اینکه به خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رسیدیم، و] رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم متوجّه علیّ علیه السلام شد و به گوش وی سخنی فرمود که من نفهمیدم.

گفتم: تعجّب می کنم از آسیاب خانه علی علیه السلام که خود بخود می گردد.

حضرت فرمود:

«إِنَّ ابنَتی فاطِمَةَ مَلَأَ اللّهُ قَلبَها وَ جَوارِحَها إِیماناً وَ یَقیناً.»

- خداوند، قلب و اعضا و جوارحِ دخترم فاطمه را از ایمان و یقین پُر کرده است.

خداوند به ضعف و نحیفی او آگاه است، لذا او را کمک و کفایت می کند. مگر نمی دانی که خداوند ملائکه ای دارد که عهده دار کمک و معونت آل محمّد صلی الله علیه و آله و سلم هستند؟! «5»

حدیث پنجم:

شیخ طوسی در کتاب اختیار الرّجال، از امام صادق علیه السلام و سلمان فارسی- رضوان اللّه تعالی علیه- نقل می کند: هنگامی که امیرالمؤمنین علیه السلام را از منزلش بیرون کشیدند، فاطمه علیها السلام خارج شد و به مزارِ [رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم] رفت و فرمود: دست از پسر عمویم بردارید، قسم به آنکه محمّد را بحقّ مبعوث نمود، اگر او را رها نکنید، موهای سر خود را پریشان خواهم کرد، و پیراهن رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم را به سر خواهم گذاشت، و به پیشگاه الهی فریاد خواهم کشید. که ناقه صالح نزد خدا از بچّه های من گرامی تر نبود.

سلمان میگوید: به خدا قسم، دیدم پایه دیوارهای مسجد از پایین برکنده شد و از زمین فاصله گرفت، به حدّی که اگر کسی می خواست از زیر آن ردّ شود، می توانست.

نزدیک حضرت رفتم و عرض کردم: ای سیّده و خانم من، خداوند- تبارک و تعالی- پدرت را به عنوان رحمت [برای عالمیان] برانگیخت، شما نقمت مباشید. در این هنگام دیوارها به جای خود بازگشت، و غبار از زیر دیوار برخاست تا حدّی که داخل بینی های ما گردید. «6»

بیان:

این بود بخشی از احادیثی که بر زهد و ایثار و استجابت دعا و سایر کرامات آن بانوی بزرگوار علیها السلام دلالت می کرد، که ما به جهت اختصار و عدم گنجایش این کتاب، قسمتی را در متن آورده و به بعضی دیگر در پاورقی اشاره کردیم.

------------------------------------------------------------------------------

(1). بحار الانوار، ج 43، ص 104، روایت 14- همچنین در این رابطه، تفسیر ثعلبی از امام صادق علیه السلام، و تفسیر قشیری از جابر انصاری نقل کرده اند که: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فاطمه علیها السلام را دید، «وَ عَلَیها کِساءٌ مِن أَجِلِّةِ الإِبِلِ، وَ هِیَ تَطحَنُ بِیَدَیها، وَ تُرضِعُ وَلَدَها.»: (در حالی که لباسی از جُلّ شتر بر تن داشت با دستهای مبارکش آسیاب می کرد، و فرزندش را شیر می داد، اشک از چشمان مبارک رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم جاری شد و فرمود: دخترم، تلخی دنیا را به خاطر شیرینی و حلاوت آخرت تحمّل کن. فاطمه علیها السلام عرض کرد: ای رسول خدا، «أَلحمدُلِلّهِ عَلی نَعمآئِهِ، وَالشُّکرُ لِلّهِ عَلی آلائِهِ.): (حمد و ستایش برای خداوند به خاطر نعمتهای [ظاهریاش] و شکر و سپاس برای خداوند به خاطر آلاء [و نعمتهای باطنیاش]. بحار الانوار، ج 43، ص 85.

و نیز در این باره در روایت مبسوطی منقول است: هنگامی که این آیه بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد

«وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوعِدُهُم أَجمَعِینَ، لَها سَبعَةُ أَبوابٍ، لِکُلِّ بابٍ مِنهُم جُزءٌ مَقسُومٌ»: (و همانا جهنّم وعده گاه همه آنان است. که دارای هفت طبقه است و در هر طبقه بخشی معیّن از آنان قرار خواهند داشت). حجر: 43 و 44

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم گریست، و اصحاب نیز گریه کردند، و نمی دانستند که جبرئیل علیه السلام چه آیهای نازل کرده و آنان به خود جرأت تکلّم نمی دادند. ولی از آنجا که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وقتی فاطمه علیها السلام را می دید، مسرور می شد، یکی از اصحاب به در خانه وی رفت و دید حضرتش مشغول آسیاب کردن جو است و [در آن هنگام] می فرماید:

«وَ ما عِندَ اللَّهِ خَیرٌ وَ أَبقی»: (آنچه نزد خداست، بهتر و پایدارتر است). قصص: 60

بر حضرت سلام کرد و خبر گریه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را به او داد. حضرتش چادر کهنه ای که دوازده وصله با لیف خرما داشت، به خود پیچید و هنگامی که حضرت خارج شد، سلمان فارسی- رضوان اللّه علیه- با دیدن چادر وی گریه کرد و گفت: چقدر تأسّف آور است، [دختران] قیصر و کسری لباسهای ابریشم نازک و انواع ابریشم بپوشند و دختر محمّد صلی الله علیه و آله و سلم چادر پشمینه کهنه ای که دوازده وصله دارد! هنگامی که فاطمه بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وارد شد، عرض کرد: ای رسول خدا، سلمان از لباس من تعجّب کرده است. «فَوَالَّذی بَعَثَکَ بِالحَقِّ، ما لِی وَ لِعَلِیٍّ مُنذُ خَمسِ سِنینَ إِلّامَسکُ کَبشٍ نَعلفُ عَلَیها بِالنَّهارِ بَعیرَنا، فَإِذا کانَ اللَّیلُ افتَرَشناهُ، وَ إِنَّ مِرفَقَنا لَمِن أَدَمٍ حَشوُها لیفٌ.»: (قسم به خدایی که تو را به حقّ برانگیخت، پنج سال است که من و علیّ جز پوست گوسفندی که در روز شترمان را بر روی آن علف می دهیم، و در شب زیراندازمان می کنیم، چیزی نداریم. و متکّای ما از پوستی است که داخل آن لیف و پوشال خرماست.) سپس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «یا سَلمانُ، إِنَّ ابنَتی لَفِی الخَیلِ السَوابِقِ ...»: (ای سلمان، دخترم از پیشتازان [در زهد و تقوی] است.) بحار الانوار ج 43، ص 87، روایت 9.

(2). بحار الانوار، ج 43، ص 20، روایت 7.

(3). آل عمران: 37.

(4). بحار الانوار، ج 43، ص 27، روایت 30- همچنین در این رابطه روایت 35، ص 29، و روایت 38، ص 31، و روایت 51، ص 59 از همان جلد ملاحظه شود.

(5). بحار الانوار، ج 43، ص 29، روایت 34- و نیز احادیث 36 و 37، ص 30 و نیز ص 47، سطر 3 و 4 و حدیث 55، ص 63 و حدیث 59، ص 66 ملاحظه شود تا کرامات آن حضرت علیها السلام بیشتر مورد نظر قرار گیرد.

(6). بحار الانوار، ج 43، ص 47.

سعادت پرور، علی، جلوه نور، 1جلد، احیاء کتاب - تهران، چاپ: پنجم، 1388 ش.

این مطلب توسط موسی اصلانی بررسی شده است. تاریخ تایید: ۹۳/۰۱/۰۳ - ۱۸:۴۱
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)