فراموش کردم
اعضای انجمن(101) ارتباط با مدیر انجمن
جستجوی انجمن
مهدی عزیزیان (mehdi313 )    

غیبت چیست و چه مواقعی جایز است؟ نوع برخورد ما با کسی که دارد غیبت می کند بایستی چگونه باشد؟

درج شده در تاریخ ۹۳/۰۷/۰۸ ساعت 15:57 بازدید کل: 245 بازدید امروز: 242
 
این سؤال شامل سه قسمت است: الف ـ غیبت و توضیح آن. ب ـ موارد جواز غیبت. ج ـ راه های مبارزه با غیبت (عکس العمل در قبال کسی که غیبت می کند یا در مجلسی که غیبت می شود).

الف ـ توضیح غیبت
در رابطه با غیبت، اگر بخواهیم توضیح مفصلی بدهیم، در وسع این نوشتار نیست. چرا که بحث در این رابطه بسیار است. برای تحقیق بیشتر در پایان منابعی را ارائه می دهیم.
1. تعریف غیبت:
رسول گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ به اصحابش فرمود: آیا می دانید غیبت چیست؟ عرض کردند: خدا و رسولش بهتر می داند. فرمود: «غیبت این است که دربارة برادرت چیزی بگوئی که او را خوش نیاید».

پرسیدند: «اگر چیزی را که می گویی راست باشد، باز هم غیبت است؟» حضرت فرمودند: «اگر چیزی را که می گویی در او باشد غیبتش را کرده ای و گرنه به او تهمت زده ای».(1)
در روایت دیگری آمده است: «غیبت بیان اموری است که خدا بر برادرت پنهان کرده است. امّا بیان اموری مثل عصبانیت و عجله که ظاهرند غیبت محسوب نمی شود».(2)
در مورد غیبت از امام راحل ـ رحمة الله علیه ـ نیز سؤالی شده بود که چه نوع صحبتی غیبت محسوب می شود؟ در جواب فرمودند: «اگر به قصد تنقیص و عیب جویی کلامی پشت سر مؤمنی بگوید که مطابق واقع هم باشد غیبت است».(3)
نکتة دیگر این است که تحقق غیبت فقط به واسطة زبان نیست. بلکه به وسیله نوشتن و اشاره و حرکت چشم و اعضای دیگر و هر چیزی که مقصود را بفهماند نیز محقق می شود.
و به همین دلیل گفته اند قلم، زبان دوم انسان است.
عایشه گفته است روزی زنی کوتاه قد نزد من آمد، وقتی بر می گشت من با دست به کوتاهی قدش اشاره کردم. حضرت رسول فرمودند: «غیبتش را کردی».(4)
یکی دیگر از اقسام غیبت «کنایه گویی» است. یعنی وقتی نام کسی ذکر می شود، بگویی «الحمدلله که خدا ما را به حبّ جاه و مقام دنیا مبتلا نکرد» این غیبت است چون مفهومش این است که: آن شخصی که نامش ذکر شد دارای حبّ جاه و دنیا است.(5)
2. عذرهایی که موجب جواز غیبت می شود
2-1. دادخواهی
اگر انسان برای دادخواهی در نزد کسی که می تواند حق را بگیرد ـ از دیگری که بر او ظلم نموده ـ به گونه ای تظلّم و دادخواهی کند که مستلزم ذکر نام او باشد اشکال ندارد. قرآن می فرماید: «خداوند دوست نمی دارد سخن زشت آشکار شود مگر در مورد کسی که ظلمی دیده است». (نساء:148).
2-2. استفتاء
سؤال از مجتهد برای به دست آوردن فتوای او، مثل این‌که کسی از مجتهدی سؤال کند، پدرم یا برادرم به من ظلم کرده است، راه خلاصی من از دست او چیست؟ ولی بهتر است در این صورت با کنایه سخن بگوید و نام شخص را ذکر نکند.
2-3. برحذر داشتن مؤمنین از خطر
هنگامی که انسان می بیند شخصی بی لیاقت ادعای فقاهت و عالم بودن می کند و متصدی امور می شود که اهلیت و صلاحیت آنها را ندارد، می تواند مردم را به نواقص او توجه بدهد.
2-4. نصیحت مشورت کننده
اگر کسی برای ازدواج با زنی با انسان مشورت کند، و انسان در آن زن یا خانواده اش عیبی سراغ دارد باید تذکر دهد، البته به گفتن همان عیب اکتفا کند و در مورد چیز هایی که ربطی به ازدواج ندارد خودداری بورزد.
2-5. جرح شاهد یا راوی
هنگامی که انسان ببیند شخص فاسقی در دادگاه بر امری شهادت می دهد یا روایتی نقل می کند، برای حفظ حقوق مسلمین و احکام شرع باید هرچه دربارة او می داند بیان کند.
2-6. فسق
فاسقی که تظاهر به فسق می کند ذکر فسقش جایز است. مثلاً (علناً نماز نمی خواند، یعنی نماز نخواندنش را مخفی نمی کند). گفتن عیب های مخفی چنین شخصی نیز غیبت شمرده می شود.
امام صادق ـ علیه السّلام ـ می فرماید: «اگر فاسقی فسقش را اظهار کند نه احترام دارد و نه غیبت».
2-7. اشتهار به لقب
اگر کسی به اسم یا لقبی معروف باشد که بیانگر عیب اوست و برای شناساندن او راه دیگری نباشد، گفتن آن اسم یا لقب اشکال ندارد. مثل أعرج،(6) أعمش،(7) أشتر.(8) در حدیثی از حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ نقل شده که ایشان فرمودند: «زینب عطّارة حولاء(9) نزد زنان نبی اکرم آمد.(10) ... ».
ب ـ راه‌های مبارزه با غیبت (عکس العمل در قبال کسی که غیبت می کند یا در مجلسی که غیبت می شود)
1. اگر شما می‌توانید از راه امر به معروف و نهی از منکر وارد شوید و به آن شخص با ظرافت و ادب و در غیر حضور دیگران تذکر دهید که این مواردی را که شما می گوئید، غیبت است و عواقب دردناک غیبت را برایش بازگو کنید و به او بگویید اگر این صحبتهایی را که شما در مورد افراد اظهار می دارید، اگر راست است و در آنها هست این غیبت است، و اگر در آنها نیست، این بهتان است که بر آنها می زنید، و بهتان هم گناهی بزرگ است که عذاب جهنم را به دنبال دارد. (البته گاهی نوشتن نامة دوستانه و سخن گفتن از سر محبت کار سازتر از رو در روست.)
2. دیگر این‌که موارد جواز غیبت را برایش بازگو کنید و اگر در موردی صحبت کرد که جزء آن موارد نیست به او یادآوری کنید که از موارد غیر مجاز است. (اگر روان شناس به قصد کمک و مشاوره، در مورد او سؤالاتی بپرسد و عیب های او را بداند چون به قصد درمان است اشکال ندارد).
3. این سخن را به او منتقل کنید که اسلام حتی به یک روانشناس نیز نیز اجازه نمی دهد که در هر موردی، تشخیصش را ابراز دارد. بطور نمونه اگر روانشناسی کلامی را می داند اگر بگوید بین زن و شوهر و یا در بین اعضای خانواده اختلاف شدیدی ایجاد می شود، حق ندارد آن را بگوید. چرا که موجب اختلاف و از بین رفتن وحدت می گردد، وحدتی که این همه بدان سفارش شده است و یکی از فلسفه های حرمت غیبت، همین اختلاف افتادن در بین افراد جامعه است، و یا اینکه رواشناس می داند که اگر جمله ای را به فرزند در مورد پدرش بگوید، فرزند را نسبت به پدرش بدبین می کند و از اعتمادش نسبت به پدر کاسته می شود، حق ندارد در این گونه موارد تشخیصش را اظهار کند.

راه‌هایی که انسان می‌تواند در مجلس غیبت، از بحث غیبت رهایی یابد:
1. با مطرح کردن سؤالی، بحث مجلس را تغییر دهد، به طور مثال اگر بحث در رابطه با خصوصیات اخلاقی شخصی است و غیبت او می شود، با مطرح کردن این سؤال که آن شخص چند سالش است؟ میزان تحصیلاتش چقدر است؟ با فلانی چقدر فاصله سنی دارد؟ و یا اینکه اگر حین غیبت بوی غذا هم می آید، بگویید بوی چه غذایی است و بحث را به طرف آن غذا ببرید (البته همه این مثالها و راه حل ها، به مقتضای مجلس بستگی دارد).
2. انسان در خانه و یا جایی که مجبور است آن جا بماند سعی کند حواسش را پرت کند تا غیبت را نشنود. امّا به تدریج سعی کند به اطرافیان جهت و بینش دینی و اخلاقی دهد.
3. اگر غیبت کسی شد، انسان سعی کند از غیبت شونده دفاع کند. چرا که ردّ غیبت بر شنونده واجب است و بعد از آن شروع کند به گفتن خوبیهای شخص غیبت شده و آنچه را که در مورد او گفته شده است انکار کند.
4. راه حل دیگری که ممکن است انجام دهد، خروج از مجلس غیبت است به شرطی که خروج از آن ممکن باشد و دشوار نباشد.
اصول انتقاد و تذکر دادن اگر می خواهید به نحوی تأثیرگذار عمل کنید باید روشهایی به کار گیرید، تا بتوانید انتقادی سازنده و تذکری دور از تنش داشته باشید.
1. آمرانه نباشد:افراد از پند و نصیحت، امر و نهی کردن و تحکم، گریزان هستند، شما هم بهتر است امر و نهی نکنید. بلکه با زبان خوش و صمیمانه مسئله را با او در میان بگذارید و حقیقت را به او بیان کنید.(11)
2.توهین ممنوع: در تذکر دادن باید از توهین کردن به شخصیت طرف مقابل، همراه با تشبیهات بی مورد و توهین آمیز پرهیز نمود. زیرا اینگونه اعمال باعث می شود شخص با عصبانیت تمام واکنش نشان داده و در صدد دفاع از خود براید(12) و به نکات نقد شما هر چند هم که منطقی و صحیح باشد هیچگونه توجهی نخواهد کرد.
3. در جمع نباشد، حضرت علی ـ علیه السّلام ـ می فرمایند: «نقد و نصیحت کردن دیگران در جمع یعنی کوبیدن و خردکردن شخصیت طرف مقابل»، پس در نقد باید دقت داشته باشیم در مقابل دیگران کسی را نصحیت نکنیم و نصیحت با لحن آمرانه و زورگویانه نباشد.(13)
4. توجه به زمان و موقعیت: زمانی باشد که شخص مورد نظر سرحال و در حالت آرامش و آسودگی خیال باشد.(14)
5. تقویت صفات مثبت او: با شیوه های مختلف نظیر متذکر شدن آن صفات، تشویق نمودن و ... سعی کنید عزت نفس او را در این امور بالا ببرید و در مرحله بعد، با ذکر معایبش از او بخواهید در رفع آنها تلاش کند.
6. توجه به اصل تدریجی: یعنی همانگونه که یک صفت خوب به تدریج ملکه انسان می گردد، صفات بد نیز به تدریج در جان انسان رسوخ می کند، ما باید با سیاست گام به گام به تغییر رفتار و یا اندیشه فرد اقدام کنیم.(15)
 
----------------------------------------------------------------------------------------------------

پاورقی:

1. فیض کاشانی، ملا محسن، المحجة البیضاء، «کتاب آفات اللّسان»، قم: دفتر نشر اسلامی، ج5، ص 256.
2. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، باب الغیبه و البهت، دارالکتب الاسلامیه، تهران: 1388 هـ.ق. جلد دوم، حدیث هفتم،
3. خمینی، روح الله، استفتاآت، قم. دفتر انتشارات اسلامی، 1376، ج2، ص619.
4. نراقی، محمد مهدی، جامع السعادت، منشورات الاعلمی للمطبوعات، چ4، بیروت، ج2، ص294.
5. شبّر، سید عبدالله، کتاب الأخلاق، ترجمه محمدرضا جباران، انتشارات هجرت، قم: 1379ش، ص235.
6. أعرج: کسی است که به علت نقص پا، هنگام راه رفتن متمایل به چپ و راست می شود.
7. أعمش: کسیکه چشمش ضعیف است و غالباً اشک می ریزد.
8. أشتر: کسی است که لب پائینش شکافته است.
9. حولاء: زنی که چشمش لوچ (چپ) است.
10. همان، ص240.
11. اکبری، ابوالقاسم، مشکلات نوجوانی و جوانی، تهران، مؤسسه نشر ساوالان، 1381، ص221.
12. همان، ص338.
13. افروز، غلامعلی، روانشناسی رابطه ها، تهران: انتشارات نوادر، ص10.
14. محدثی، جواد، اخلاق معاشرت، قم: بوستان کتاب، 1382، ص311.
15. شرفی، محمدرضا، جوان و نیروی چهارم، تهران، سروش، 1380، ص51.
این مطلب توسط میثم رمضانی بررسی شده است. تاریخ تایید: ۹۳/۰۷/۰۸ - ۱۶:۰۶
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)