کیفیت تربیت مرحوم قاضی قدس الله نفسه
مرحوم قاضی در تهذیب نفس و اخلاق و سیر و سلوک در معارف الهیّه، و واردات قلبیّه، و مکاشفات غیبیّه سبحانیّه، و مشاهدات عینیّه، فَرید عصر و حسنه دهر و سلمان زمان و تَرجُمان قرآن بود.
چون کوهی عظیم سرشار از اسرار الهی بود، و به تربیت شاگردان در این قسمت همّت میگماشت. و روزها در مجالس خصوصی که در منزل داشت، شاگردان ساعتی مجتمع میشدند، و آن مرحوم بنصیحت و موعظه و پند و ارشاد میپرداخت.
جمع کثیری از اعلام به یمن تربیت او در احقاب مختلف، در مسیر حقیقت قدم برداشتند، و صاحب کمالات و مقامات گشتند. و از وارستگان و پاکان و آزادگان شدند؛ و بنور معرفتِ توحید منوّر، و در حرم امن وارد، و عالم کثرت و اعتبار را در هم نوردیدند.
از جمله استاد گرانمایه ما علّامه طباطبائی و برادر ارجمندشان آیة الحقّ مرحوم حاج سیّد محمّد حسن إلهی رَحمةُ اللهِ عَلیهما بودند که در تمام مراحل و منازل با هم رفیق و شریک بوده و چون فرقَدان پیوسته با هم ملازم، و یار و غمگسار یکدگر بودند.
و از جمله، آیات دیگری چون
حاج شیخ محمّد تقی آملی، و حاج شیخ علی محمّد بروجردی، و حاج شیخ علی أکبر مرندی، و حاج سیّد حسن مَسقَطی، و حاج سیّد أحمد کشمیری، و حاج میرزا إبراهیم سیستانی، و حاج شیخ علی قسّام، و وصیّ محترم آن استاد حضرت آیة الله حاج شیخ عبّاس هاتِف قوچانی، که هر یک از آنان بنوبه خود ستارگان درخشان آسمان فضیلت و توحید و معرفتند؛ شکّر اللهُ مَساعِیَهم الجَمیلة.
مرحوم قاضی رِضوانُ اللهِ عَلَیه خود در امور معرفت، شاگرد پدرشان مرحوم آیة الحقّ آقای سیّد حسین قاضی که از معاریف شاگردان مرحوم مُجدّد آیة الله
حاج میرزا محمّد حسن شیرازی رحمةُ اللهِ علیه بودهاند، میباشند و ایشان شاگرد مرحوم آیة الحقّ امام قلی نخجوانی و ایشان شاگرد مرحوم آیة الحقّ آقا سیّد قریش قزوینی هستند.
گویند: چون مرحوم آقا سیّد حسین قاضی از سامَرّاء از محضر مرحوم مجدّد عازم مراجعت به آذربایجان، مَسقط الرّأس خود بودهاند، در ضمن خداحافظی مرحوم مجدّد به ایشان یک جمله نصیحت میکند؛ و آن اینکه: در شبانه روز یک ساعت را برای خود بگذار!
مرحوم آقا سیّد حسین در تبریز چنان متوغّل امور الهیّه میگردد که در سال بعد چون چند نفر از تجّار تبریز بسامرّاء مشرّف شده و شرفیاب حضور مرحوم میرزا شدند، مرحوم میرزا از احوال آقا سیّد حسین قاضی استفسار میکنند؛ آنان در جواب میگویند: یکساعتی که شما نصیحت فرمودهاید تمام اوقات ایشان را گرفته؛ و در شب و روز ایشان با خدای خود مراوده دارند.
ولی چون مرحوم قاضی بنجف آمدند، در تحت تربیت مرحوم آیة الحقّ آقای
سیّد أحمد کربلائی طهرانی قرار گرفتند و با مراقبت ایشان طیّ طریق مینمودهاند
. مرحوم قاضی
، نیز سالیان متمادی ملازم و همصحبت مرحوم عابد زاهد ناسک، وحید عصره حاج سیّد مرتضی کشمیری رضوانُ اللهِ علیه بودهاند؛ البتّه نه بعنوان شاگردی، بلکه بعنوان ملازمت و استفاده از حالات؛ و تماشای احوال و واردات. و البتّه در مسلک عرفانیّه بین این دو بزرگوار تباینی بعید وجود داشته است.
امّا طریقه تربیت آیة الحقّ آقای سیّد أحمد کربلائی طبق رویّه استادشان مرحوم آخوند ملّا حسینقلی همدانی، معرفت نفس بوده و برای وصول به این مرام، مراقبه را از اهمّ امور میشمردهاند. و آخوند، شاگرد آیة الحقّ و فقیه عالیقدر مرحوم آقا
سیّد علی شوشتری است که ایشان استاد شیخ مرتضی أنصاری در اخلاق و شاگرد ایشان در فقه بودهاند. «1»
مرحوم قاضی شاگردان خود را هر یک طبق موازین شرعیّه با رعایت آداب باطنیّه اعمال و حضور قلب در نمازها و اخلاص در افعال، بطریق خاصّی دستورات اخلاقی میدادند؛ و دلهای آنان را آماده برای پذیرش الهامات عالم غیب مینمودند.
خود ایشان در مسجد کوفه و مسجد سَهله حجره داشتند، و بعضی از شبها را به تنهائی در آن حجرات بیتوته میکردند؛ و شاگردان خود را نیز توصیه میکردند بعضی از شبها را بعبادت در مسجد کوفه و یا سهله بیتوته کنند. و دستور داده بودند که چنانچه در بین نماز و یا قرائت قرآن و یا در حال ذکر و فکر برای شما پیش آمدی کرد؛ و صورت زیبائی را دیدید؛ و یا بعضی از جهات دیگر عالم غیب را مشاهده کردید، توجّه ننمائید؛ و دنبال عمل خود باشید
! استاد علّامه
میفرمودند: روزی من در مسجد کوفه نشسته و مشغول ذکر بودم؛ در آن بین یک حوریّه بهشتی از طرف راست من آمد و یک جام شراب بهشتی در دست داشت و برای من آورده بود؛ و خود را بمن ارائه مینمود. همینکه خواستم به او توجّهی کنم ناگهان یاد حرف استاد افتادم؛ و لذا چشم پوشیده و توجّهی نکردم. آن حوریّه برخاست و از طرف چپ من آمد، و آن جام را بمن تعارف کرد؛ من نیز توجّهی ننمودم و روی خود را برگرداندم؛ آن حوریّه رنجیده شد و رفت. و من تا بحال هر وقت آن منظره بیادم میافتد از رنجش آن حوریّه متأثّر میشوم.
کمالات استاد، مرحوم قاضی رحمه الله علیه
مرحوم قاضی از نقطه نظر عمل آیتی عجیب بود. اهل نجف و بالاخصّ اهل علم از او داستانهائی دارند. در نهایت تهیدستی زندگی مینمود با عائله سنگین، و چنان غرق توکّل و تسلیم و تفویض و توحید بود که این عائله بقدر ذرّهای او را از مسیر خارج نمیکرد.
یکی از رفقای نجفی ما که فعلًا از اعلام نجف است برای من میگفت: من یک روز به دکّان سبزی فروشی رفته بودم، دیدم مرحوم قاضی خم شده و مشغول کاهو سوا کردن است؛ ولی بعکس معهود، کاهوهای پلاسیده و آنهائیکه دارای برگهای خشن و بزرگ هستند بر میدارد.
من کاملًا متوجّه بودم؛ تا مرحوم قاضی کاهوها را بصاحب دکّان داد و ترازو کرد، و مرحوم قاضی آنها را در زیر عبا گرفت و روانه شد. من که در آنوقت طلبه جوانی بودم و مرحوم قاضی مَرد مُسنّ و پیرمردی بود، بدنبالش رفتم و عرض کردم: آقا من سؤالی دارم! شما بعکس همه، چرا این کاهوهای غیر مطلوب را سوا کردید؟!
مرحوم قاضی فرمود: آقا جان من! این مرد فروشنده، شخص بی بضاعت و فقیری است، و من گاهگاهی به او مساعدت میکنم؛ و نمیخواهم چیزی به او بلا عوض داده باشم تا اوّلًا آن عزّت و شرفِ آبرو از بین برود؛ و ثانیاً خدای ناخواسته عادت کند به مجّانی گرفتن؛ و در کسب هم ضعیف شود.
و برای ما فرقی ندارد کاهوی لطیف و نازک بخوریم یا از این کاهوها؛ و من میدانستم که اینها بالاخره خریداری ندارد، و ظهر که دکّان خود را میبندد به بیرون خواهد ریخت،
«2» لذا برای عدم تضرّر او مبادرت بخریدن کردم.
باری، شرح فضائل اخلاقی مرحوم قاضی بسیار است و اگر بخواهیم در اینجا ذکر کنیم از متن مطلب خارج میشویم
. استاد ما علّامه
، از طرف پدر از اولاد حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام و از اولاد إبراهیم بن إسمعیل دیباج هستند. و از طرف مادر از اولاد حضرت امام حسین علیه السّلام میباشند. و لذا کتابهائی را که در شادآباد تبریز نوشتهاند در آخر کتاب بنام «سیّد محمّد حسین حسنی حسینی طباطبائی» نویسنده را نام برده و خاتمه دادهاند.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پاورقی:
(1) مرحوم شیخ أنصاری رحمة الله علیه وصیّت کرده بود که بر جنازه او مرحوم آقا سیّد علیّ شوشتری نماز بخواند و لذا بعد از رحلت شیخ، مرحوم شوشتری بر او نماز گزارد. و مرحوم شوشتری در مسند تدریس شیخ نشست و از همان جائی که شیخ درس میگفت، درس را ادامه داد و شش ماه تدریس کرد و سپس رحلت نمود. جناب مستطاب شیخ الفضلاءِ العظام آیة الله آقای حاج میرزا هاشم آملی أدام اللهُ أیّامَه از استاد خود مرحوم آیة الله آقا شیخ ضیاء الدّین عراقی رحمة الله علیه از استادش مرحوم آیة الله آخوند ملّا محمّد کاظم خراسانی رحمة الله علیه نقل کردند که او میفرمود: ما چون به درس شیخ میرفتیم، در بین حضّار سیّدی بود بسیار موقّر و ساکت که در گوشهای مینشست و با آنکه بسیاری از شاگردان شیخ در بین بحث سخن میگفتند، او هیچ نمیگفت و ما چنین میپنداشتیم که او مرد بصیر و بافهمی نیست و فقط برای عظمت درس شیخ حاضر میشود و لذا هیچ تکلّم نمیکند؛ لیکن پس از رحلت شیخ، چون او بجای شیخ درس را شروع کرد و از همانجا ادامه داد و ما در محضرش حاضر شدیم، دیدیم عجیب دریای موّاجی است در تحقیق و تدقیق و سعه اطّلاع و قدرت فکر و دقّت نظر! مرحوم خراسانی دو سال درس شیخ را ادراک کرده است.
(2) در نجف اشرف در آخر بهار و تابستان بعلّت شدّت گرمای هوا دکّانها را از ظهر میبندند
طباطبایی، محمد حسین، مهر تابان (طبع جدید)، 1جلد، نور ملکوت قرآن - مشهد مقدس، چاپ: هشتم.