فراموش کردم
رتبه کلی: 2846


درباره من
کاش پرده میفهمید تا پنجره باز است فرصت رقصیدن دارد.........!
مهدی علی زاده (mehdi7alizadeh )    

گریه شبانه.......

درج شده در تاریخ ۹۱/۰۶/۰۹ ساعت 15:55 بازدید کل: 391 بازدید امروز: 102
 

در روزگاري نه چندان دور شبی از شبها، شاگردی در حال عبادت و گریه و زاری بود. مدتي در اين حال بود كه استاد خود را، بالای سرش دید، استاد با تعجب و حیرت؛ او را، نظاره می کرد!

بعد از اندكي مكث استاد پرسید: برای چه این همه  ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟

شاگرد گفت: برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم، و  برخورداری از لطف خداوند!

استاد گفت: سوالی می پرسم ، پاسخ ده.

شاگرد گفت: با کمال میل؛ استاد.

استاد گفت: اگر مرغی را، پروش دهی، هدف تو  از  پرورشِ آن  چیست؟

شاگرد گفت: خوب معلوم است استاد؛ برای آنکه از گوشت و تخم مرغ آن بهره مند شوم .

استاد گفت: اگر آن مرغ، برایت گریه و زاری کند، آیا از تصمیم خود، منصرف خواهی شد؟

شاگردگفت: خوب راستش نه...! نمیتوانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ، برای خود، تصور کنم!

استاد گفت: حال اگر این مرغ، برایت تخم طلا كند چه؟ آیا باز هم او را، خواهی کشت، تا از آن بهره مند گردی؟!

شاگرد كمي فكر كرد و گفت: نه هرگز استاد، مطمئنا آن تخمها، برایم مهمتر و  با ارزش تر، خواهند بود!

استاد گفت: پس تو نیز؛ برای خداوند، چنین باش! همیشه تلاش کن، تا با ارزش تر از جسم، گوشت، پوست و استخوانت؛ گردی.

تلاش کن تا آنقدر برای انسانها، هستی و کائنات خداوند، مفید و با ارزش شوی تا  مقام و لیاقتت  توجه، لطف و  رحمتِ  او را، بدست آورد.

خداوند از  تو  گریه و  زاری نمی‌خواهد! او، از تو حرکت، رشد، تعالی، و با ارزش شدن را می خواهد ومی پذیرد، نه ابرازِ ناراحتی و گریه و  زاری را.....!!!

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۰۶/۰۹ - ۱۵:۵۵
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:



لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)