فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 5374


درباره من
محمد گرگرلی (mehemmed )    

درباره زبان و ادبیات اقلیت ؟! - یونس زارعیون

درج شده در تاریخ ۹۰/۱۰/۱۷ ساعت 16:28 بازدید کل: 564 بازدید امروز: 289
 

درباره زبان و ادبیات اقلیت ؟! - یونس زارعیون

18 Ekim 2011 Salı, 01:06 tarihinde Mehemmed Gergerli tarafından eklendi
 

تعداد ادمهایی که امروز با زبانی دیگر زندگی میکنند که زبان خود انها نیست چقدر است؟ یا تعداد کسانی که زبان خود را دیگر نمیدانند یا از این پس نخواهند دانست ؛ یا زبان خود را میدانند اما با زبان (اصلی)که ناگزیرند با ان زندگی کندد بسار کم اشنایند چقدر است؟ این مشکل اصلی مهاجران به ویژه کودکان انهاست. مشکل اقلیت و ادبیات اقلیت است. ولی درعین حال مشکل اصلی برای همه ما .چگونه زبان اقلیت را از زبان خود ان اقلیت ریشه کن کنیم . وبدان امکان دهیم تا زبان را به مبارزه خواند و ناگزیرش کندبه پیمودن راهی انقلابی و متین ؟

سوالهای فوق را ((ژِیل دلوز – فلیکس گتاری)) میپرسند . ودر جواب سوالشان سخنان جالب کافکا را می اورند .

کافکا پاسخ میدهد . کودک را از گهواره بدزدید؛ روی ریسمان بند بازی برقصید .

زبان اقلیت چیست ؟ به این نکته باید توجه کرد که زبان اقلیت با ادبیات اقلیت فاصله دارد . ودر واقع زبان اقلیت پیش زمینه ادبیات همان اقلیت نیست ؟!

ادبیات اقلیت چیست؟ ادبیات اقلیت نوع نوشتنی است که اقلیت با زبان اکثریت در دل همان زبان اکثریت ؛ فرمی جدید و اعتراض گونه با توجه به تفکر تاریخ و وفرهنگ و اداب رسوم قوم خویش می افریند. همان کاری که چنگیز ایتما ت اف با زبان روسی انجام داد . او روح ملت قرقیز را در کالبد ادبیات روس دمید . او. با ادبیات روس فر هنگ قرقیز را جاودانه کرد . و با این کار تا جایزه نوبل هم پیش رفت .

همین حرف را دکتر براهنی به گونه ای دیگر میزند . او میگوید ما با ادبیات شما حرف خود را میزنیم و در واقع ادبیات حاکم را به چالش کشیدیم.

اما پاسخ کافکا . کافکا خود محصول ادبیات اقلیت است و برای ان چه کار ها که نکرده است.

........ کافکا مساله بیان تو صیفی را به گونه ای تجریدی و همگانی طرح نکرد بلکه ان را در نسبتی پیش کشید که با ادبیات اقلیت (رابطه )دارد. مثلا با ادبیات یحودی در ورشو یا پراگ

کافکا در یادداشت های روزانه خود مینویسد . ( زبان اقلیت سر چشمه ادبیات اقلیت نیست ؟ بلکه ادبیات اقلیت چیزی است که یک اقلیت در دل زبان اکثریت میسازد . اما نخستین مشخصه ادبیات اقلیت ؛ به هر رو؛ این است که زبان در ان عنصری مشترک و بی وطن میشود.) به این معنا کافکا از مانعی گذشت که نمیگذاشت یهودی پراگی چیزی بنویسد . و ادبیات او را تبدیل به چیزی ناممکن میکرد . ممکن نبودن نوشتن به المانی ممکن نبودن نوشتنی دیگر گونه!

اما چرا اینگونه میشود ؟ ممکن نبودن نوشتن به هر زبانی جز المانی برای یهودی پراگ به معنای فاصله ای نا گذشتنی با وطن بدوی چک بود. او نمیخواهد زبان اقلیت سرکوبگر المان را بنویسد. اما نمی تواند باید بنویسد . پس مجبور است ادبیات اقلیت خود را در دل همان زبان بنا کند . چر که زبان المانی پراگ زبانی بود بی وطن ؛ خاص بیگانه وکاربردی داشت در حد اقلیت . (همین کار را امروزه سیاهان با زبان انگلیسی انجام میدهند )

جهت اشراف بیشتر به موضوع مثالی از کشور خودمان مطلب راروشن تر خواهد نمود.

روشنفکران فارس در سایتها و نوشته های خود تفسیر فعالین اذربایجانی و سایر فعالین قومی در ایران را از اصل 15 قانون اساسی تفسیری نا وارد دانشته و میگویند ازاد بودن تحصیل به زبان مادری در قانون اساسی به معنای حق تحصیل هر قوم در مدارس به زبان مادری ان قوم نمی باشد. و بهترین جواب را در این مورد اقای حداد عادل ریس فرهنگستان زبان فارسیو رییس سابق مجلس . در دانشگاه علم وصنعت در پاسخ به سوال دانشجویان اذربایجانی در مورد عدم تدریس زبان تورکی در مدارس و دانشگاهها اینگونه پاسخ میدهد(اصل 15 یعنی اینکه اجازه دارید در خانه تورکی صحبت کنید!)

موضوع گیری های اینچنین ابیات اقلیت را وارد بعد سیاسی میکند .همه چیز سیاسی میشود ؛ وادبیات اقلیت دارای استعداد شدید سیاسی میشود . در اینجا است که مسایل فردی (خانواده ؛ مراسم عروسی ؛ ورزش ؛ کوه؛ ماشین سواری و............ )

با مسایل سیاسی و اعتراض همراه میشود . این مساله انجا قدرتمند میشود که اعضا اجتماع اهمیت مبارزه زبانی خود را باسیستم و نهادهای ایجاد شده از طرف سیستم در میابند . ما جرا از طریق مسوولین سیستم به جای چاره ناپذیر کشیده میشود. وادبیات اقلیت در همین زمان است که مطمین تر و متین تر به پیش میرود.

در همین گرد هم ایی های اجتماعی و ورزشی یک اتفاق (کارت عروسی – دعوت به مراسم عروسی – کوه نوردی اهنگ گذاشته شده در ماشین- نماد استفاده شده در ماشین و.) فرد را به پیوند خود با معی که سیاسی شده است و سیاسی میاندیشد . فرا می خواند . فرد خود را در یک (ما ) بزرگ میبیند . در اینجاست که ماجرای فردی تبدیل به ضروریات میشود . چر که اتفاق خوش ایند از درون ان علی رغم هزینه سنگین تولد میابد وفرد با افراد دیگر ان را به خوبی درک میکند.

فرض کنید فردی به یک مراسم عروسی دعوت شده است . کارت عروسی به زبان تورکی نوشته شده ؛ این فرد در جوی قرا ر میگیرد که موسیقی و شعرهای حماسی تورکی اذربایجانی در ان اجرا میشود . فرد تحت تاثیر این مراسم به اجتماع بزرگتری دعوت میشود . استادیوم جایی که اتو پیای و ارزوی بزرگ انسانهادر این ترسیم میشود . او پا به مبارزه ای میگذارد که در کلمه تراختور تجلی یافته است . تراکتوری که تراختور شده ! او در ائولین قدم خود را در مواجه با مسولینی میبیند که حرف (خ) را از روی تیشرت ها میبرند؟! این همان نفوذ واژه در زبان اکثریت است .کلمه ای که در زیبان انگلیسی به معنای (کشنده؟) است و برای شخم زدن زمین استفاده میشود اکنون کاملا سیاسی شده است . او اکنون وارد بحث میشود وشعارهای استادیوم و شعر های مراسم را در بحث های خود با دوستان و خانواده شریک میشود.

کافکا مورد فوق را به خوبی و ضرافت یاد اور میشود. او میگوید .

یکی از اهداف ادبیات اقلیت(پالایش کشاکش میان پدر و پسر؛ و نیز مورد بحث قرار دادن این کشاکش است) همین جا جرقه بحث سیاسی بین پدر و پسر زده میشود . پدر از اذربایجان سوال میکند و پسر که در اجتماع جوان ترهاغ بحث های حرگت ملی را اموخته از نا عدالتی ها سخن میگوید . مس سونگون را مثال میزند و دریاچه ارومیه را به عنوان مپالی عینی به پدر یادور میشود. او از بحران زیست محیطی حرف میزند که به زودی دامن منطقه را خواهد گرفت . و حرفهای کستاخانه نماینده بجنورد را به پدر گوش زد میکند . در واقع پسر قهرمان بحث خانوادگی است . او خانوداه و فامیل را تحت تاثیر قرار داده است.

تا اینجای مقاله دو مشخصه زبان اقلیت مورد برسی قرار گرفت . این دو مورد به صورت تیتر وار عبارتند از

 

1- نفوذ در دل زبان اکثریت و ساختن خود در متن و بدنه ان

2- سیاسی بودن زبان اقلیت که همه چیز در ان رنگ سیاسی میگیرد .واژگانی که به سرعت سیاسی میشوند ( تراختور- اذربایجان – تورک – دیل و ..........)

سومین مشخصه زبان اقلیت این است که همه چیز در ان ارزش جمعی و اشتراکی می یابد . در این مرحله است که ادبیات اقلیت ادبیات هبستگی فعال را می افریند. سیستم ادبی به وجود می اید که گفتمان خود را خلق میکند و بدین سان ادبیات می شود تقویت کننده خواست جمعی . دلیل خاص ایدو یو لو ژیک در متن جریان وجود ندارد. حال انکه ادبیات در موقع لزوم از ایدو یولوژی استفاده میکند . به خاطر اینکه ادبیات توانسته است به یک ارتباط کلامی شکل دهد. همه جمعی فکر میکندد و حرفهای یکسانی را به زبان میاورند. این موضوع گفتمان و عناصر خود را بوجود می اورد .اینجا ادبیات مساله عموم مردم میشود . کافکا در یاداشتهای روزانه خود در این مورد میگوید( ادبیات کمتر مساله تاریخی ادبی و بیشتر مساله مردم است)

این را در اذربایجان مردم بوجود میاورند اما روشنفکر فارس ان را درک نمیکند و به سخره میگیرد . او میگوید در این عصر اذربایجانی ها به قرون گذشته باز گشته اند انها عصر جهانی شدن را نمیفهمند و زبان خود را جستجو میکنند . او این حرفها را میزند چون به معنای واقعی روشنفکر نیست . روشنفکر فارس نه عصر جهانی شدن را درک میکند و نه خاسته های قویمیت ها را.

باز هم بر میگردم به کافکا او مساله فوق را به زیبایی بیان می کند . کافکا با الهام از گوته نقش راوی را در ادبیات رها میکند . همان طور که ادبیات مولف یا ادبیات استادان را رها میکند. او در داستانی ؛ همانند ان موشی که ژو زفین نام دارد. کار فردی و اواز خوانی را رها میگند تا در ارتباط کلامی جمعی حل شود. (جمعیت عظیم قهرمانان ملتش)

این را مقایسه میکنیم با جمعیت عظیم طرفداران تراختور که چگونه در یک جمع بزرگ حل میشوند وبه هنگام شکست تیمشان یک صدا میگیوند (عیبی یوخ) انان به دنبال ارزشی بزرگتر هستند . قهرمان برایشان درون میدان نیست . انان متن را در کنار میدان تعیریف کرده اند تا جایی که همه متوجه حضور جمعی انان شده اند.

خلاصه ای از برسی سه مشخصه ادبیات اقلیت در مقاله فوق را میتون اینچنین جمع بندی کرد . ساختن ادبیات اقلیت در درون ادبیات اکثریت . یا رسمی که منجر به نفوذ ادبیات میشود ودر مرحله دوم ارتباط فرد با فوریت سیاسی و جمع شدن ارتباط های کلامی . ومرحله اخر سیاسی شدن ادبیات اقلیت و پتانسیل بالای این ادبیات در جهت حرکتی متین و انقلابی ، برای ساختن و پرورش یک ملت

پس می توان نتیجه گرفت که ادبیات اقلیت دیگر گونه ای خاص از ادبیات نیست . بکله شرایط انقلابی هر گونه ادبیات است . یعنی ادبیات اقلیت با یک کنش انقلابی در دورانی که ضرورت ایجاب میکند و احساس میکند . نیرویی میخواهد ان را از بنیان برکند. خود را دردل ادبیات بزرگ (رسمی یا پذیرفته شده) نمایان میکند

بحث های زبان حاشیه ای یا در مواردی که چپ ها ان را مطرح میکندد ( ادبیات مردمی یا ادبیات پرولتری) را همان ادم های بد اقبالی شاید چون ما که در وطنی به دنیا امده اند که ادبیات بزرگ یا پذیرفته شده و یا اداری دارد.

پس این انسان بد شانس که از بد تولد پان ترکیسم – قوم گرا –و جدیدا هم ضد خدا نامیده میشود که بر علیه خدا تظاهرات خیابانی انجام میدهد . باید و در مواردی مجبور است که به زبان ان وطن و زبان رسمی تحمیل شده بنویسد . مثل همان یهودی چک که مجبور بود به المانی بنویسد. یا قرقیز ی که به روسی و.. در اینجا نوشتن تنها بیان عقیده نیست . یافتن خویشتن است در ( جمعیت عظیم قهرمانان ملت؟)

کافکا در این مورد خلاصه میگوید (ادبیات اقلیت در کار با مواد خود بسیار کاراتر است)

مقاله را با سخن زیبایی از کافکا که چکیده وظیفه واینده ادبیات اقلیت شاید باشد به پایان میبرم

(خاطرات ملتی کوچک از خاطرات ملتی بزرگ، کوچکتر نیست، ملت کوچک میتواند با مواد موجودش درست کار کند) 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۰/۱۰/۱۷ - ۱۶:۲۸
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:



لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)