این روزها از اتاق بازجویی صداهای زیادی به گوش میرسد.
فریاد ازدرد ضربات کابلی که با بی رحمی تمام یکی پس از دیگری بر بدن فرود می آیند از سیلی های پیاپی بازجویان....
ولی وقتی تو را به اتاق بازجویی می برند سکوت عجیبی فضای بازداشتګاه را فرا می گیرد گویی انجا کسی نیست.
فقط صدای بازجوست و سکوت تو...
آری سکوت تو فریاد دردی است که ملتت می کشد. در برابر بازجو سکوت میکنی .سکوت می کنی مبادا اینکه زندانیان دیگر صدایت را بشنوند سکوت می کنی مبادا اینکه روحیه شان تضعیف شود.
ساوالان مظهر ایستادګی و مقاومت است راستی که چنین نامی را یدک کشیدن سخت است و هر کسی را توان یدک کشیدن آن نیست.
گرسنګی را به جان خریده ای برای اعتراض به پایمال شدن حقوقت. راستی بیرون هم که باشی باز به دنبال احقاق حقوق ملتت هستی.
سخت است ولی گرسنګی میکشی برای اینکه هم درد با کودکان وطنت باشی تشنگی می کشی تا در درد دریاچهی تشنهات شریک باشی. براستی که تو مبارزی...
چه زیباست عظمت بی پروا به دور از هیچ گونه چشم داشتی.
امید و بی پروایی را در تو باید آموخت برای سالهای سخت مثل تو باید بود. باید ساوالان بود. باید اینګونه بود...
تو در زندان به سنګ ها عادت کرده ای. در رویاهای شبانهات یک کارگر معدنی.
تو یک مبارز تمام عیار هستی، یک معلم بزرګ، مبارزی برای فردا.
تو ساوالان هستی.
بزرگ مقاوم مبارز.
تو روحت را به این قرن وام دادهای...
http://www.payla.azerblog.com/story.php?id=85512
http://www.araznews.info/?act=content&cat=8&newsId=2281
http://tekturan.blogspot.fr/2012/02/blog-post_16.html
http://www.oyrenci.com/news.php?id=9181
http://savalanport.blogspot.fr/2012/02/blog-post_269.html
http://www.gunaz.tv/per/14/articleCat/1/articleID/2360.html