فراموش کردم
اعضای انجمن(325) مدیریت انجمن
جستجوی انجمن
محمد ائلدار (mehmeet-eldar )    

آنچنان زندگی می کنیم که می آموزیم...دلنوشته های "م.رغصا"

درج شده در تاریخ ۹۳/۰۷/۲۳ ساعت 18:38 بازدید کل: 172 بازدید امروز: 169
 


درابتدا از نداشتن قلمی رساخود دراین نوشته عذر می خواهم واین را مد نظر دارم که بنیاد قضاوت باید بر اصل بی طرفی و جدا از هرگونه دوستی یا دشمنی باشد ،یعنی قضاوت را نباید با حب وبغض ویا تعصب آلوده کرد.

ولی من این قصد قضاوت بهتر یا بدتر ندارم فقط مساله ای که این روزها ذهن مرا به خودش مشغول کرده سخن سارتر است که می گوید :{هرکسی آنچنان زندگی می کند که جهان را میشناسد}،،،به راستی تصویری که از هستی در ذهن واندیشه ما نقش بسته است ،درعمل ،اندیشه،عقیده،رفتار اجتماعی ما تاثیر مستقیم دارد یا نه؟ یعنی هر کسی بر حسب جهانبینی ایی که دارد زندگی می کند ،اگر این سخن درست است پس بررسی جهان بینی ها همان بررسی انسانها است.
اگر چنین است ما این تصویر و بینش ها را از کجا وارد ذهن خود می کنیم،این اندیشه جهان بینی های متفاوتی که داریم ساخته ذهن خودمان است یا تحت تاثیر محیط،از مطالعه کتابها وروابط اجتماعی بدست آوردیم .

{زمانی هر سوالی وپرسشی را جواب میدادم ،نه از حاضر جوابی ،بلکه با اتکا به اندوخته و جوشش کنجکاوی که در وجود من است باعث پر حرفی و سخن گفتن میشود در دوران تحصیل به علت خراب کردن ذهن همکلاسیهایم همیشه از طرف معلم واستادهایم محکوم به سکوت بودم زمان تحصیل در دانشگاه یکی از استادان محترم و عزیزم باخواندن یک بیت به من فهماند که تو باید ساکت باشی ،هر چند برای این فهم بهای سنگینی دارد

کم گویی وبجز مصلحت خویش مگو----------------------------------------------چیزی که نپرسیدند تو از پیش مگو

هر چند استاد گرانقدر نداستند منطق این شعر شایسته این جهان نیست ،بلکه متعلق به دوران استبداد شاهان است و  مردم آن در تاریکی وظلمت زندگی می کردند وزبان هرکس را که صلاح غیر میگفت میبریدند ومتعلق به دنیا مافیا و تبهکاران است که سخن در صلاح خویش و بی مزد مباشر کار ثواب نمی شود. }

سخن کوتاه کنم غرض از یادآوری خاطره این بود که جهان بینی شاعری که شعر راسرود بگوییم یعنی شاعر ملت ستمدیده را تشویق به تحمل ظلم و فساد سوق میداد،ومردم به اطاعت از حکومت یعنی انچه شاه می گفت درست بود و غیر از آن .....

پس درنتیجه در می یابیم اشعار هر شاعر نتیجه اندیشه او به اصطلاح جهان بینی  و ایدئولوزی او است

به اشعار زیر دقت کنید

1-گل رویت بپژمرد آخر-------------وین طراوت در اونماند باز

2-پدرم روضه روضوان بهگندم فروخت---------------ناخلف باشم اگرمن به جوی نفروشم
3-هروقت خوش که دست دهد مغنتم شمار-------کس را وقوف نیست که انجام کار چیست

4-ای دل ار عشرت امروز به فردا فکنی----مایه نقد بقا را که ضمان خواهد شد

درکل مفهوم این ابیات این است که {آدم نقد را به نسیه نمی فروشد}؛غرض نوشتن قصد توهین وتخریب نیست مقصود نشان دادن بینش واندیشه شاعر به جهان خویش است یعنی بر اساس شعر اندیشه خویش را بروز می دهد
مثلا مولوی می گوید{اگر یک ذره رابر گیری از جای-----فرو ریزد همه عالم سرا پای}این بینش مولوی نسبت به جهان خویش است یعنی جهان رابر اساس محاسبه ای دقیق وبرای منظور وهدفی مشخص خلق شده است و همه ذرات وعناصر جهان باهم در ارتباطند وهمه دست اندکار تحقق یک هدف هستند .
حافظ در جایی می گوید:{جهان وهر چه درآن است هیچ در هیچ است ،پس دم را غنیمت بشمار}در این شعر حافظ جهان را اینگونه می بیند که مجموعه ای از پدیده های بی شکل وبی ارتباط،بی هدف ،بی مقصود وهیچ درهیچ و جبر مطلق،پس دم راغنیمت بشمار ،نه فکر گذشته باشید و نه فکر آینده که تورا از حال باز میدارد.
بینش و اندیشه انسان محوری در اشعار نسیمی فراوان به چشم می خورد{آن نقطه که مرکز جهانست تویی---آن قطره که اصل کن فکان ست تویی}--در جهان بینی نسیمی انسان را مرکز جهان واشرف مخلوقات می نامد----{آدمده تجلی قیلدی الله----قیل آدمه سجده!اولما گمراه}--وانسان راشایسته سجده دانسته وآنان را که سجده اش نمی کنند گمراه می داند و انسان را مبداُ ومنشاُ کاینات می داند...
منده سیغارایکی جهان ،من بوجهانه سیغمازام---گوهرلامکان منم،کون و مکانه سیغمازام
پس ما با تامل و مطالعه ای بینش اندیشمندان بزرگ ناخودآگاه یا آگاه تحت تاثیر مستقیم این جهان بینی ها قرار می گیریم یعنی هر کس آنچه می آموزد جهان را می شناسد. این اندیشه ها پا به اعماق فرهنگ و ایمان ما می گذارد و مارا دعوت به {وحدت نگری و فرد گرایی}،{مثبت اندیشی و کج بافی}،{تاریک و روشن بینی}،{بی هدف وجهت دار}،{مسئولیت پذیرو بی تفاوت}،به رشد و سکون عقلی ،تقویت وغنای نیروی تحلیلی و منطقی ،توجیه آگاهانه عقاید ما نسبت به جهان خویش است و مجموعه ای از {واقعه ها و واقعیت ها}،{جاذبه و دافعه} ، {انتخاب وتقلید} ،{بودن ونبودن} ،{حرکت وسکون} در اندیشه ما بجا می گذارد.؛؛فرق مولوی ،حافظ،نسیمی ،سارتر،هگل و ژان ژاک روسو و تمام اندیشمندان در اساس جهان بینی شان است یعنی چگونه هستی را تلقی می کند.
پاورقی
حافظ شاعری است که دیوانش از احترام خاصی برخوردار است و از عامی ترین مردم تا ادبیان فرهیخته شیفته او هستند و  با فال می گیرند ،شعر هایش را پرتوی از ذات حق می دانند و سروش غیبی وشاعرش را {لسان الغیب}می نامند.مفاهیم بلند عرفانی ،اندیشه های والایی اسلامی،عواطف ،احساسات و بویژه هنر گراسنگ شاعر باعث شده است هزاران پیرو ،مرید و مقلد داشته است.  ولی این را اضافه کنم موسیقی افسون کننده و دلنواز شعر حافظ منکری ندارد ،فن شعری او،تعابیر و اصلاحات چنان زیبا موزون انتخاب شده اند که همانندی نداشته است،نا گفته نماند که جنبه های فنی شعد در دیوان حافظ بر اندیشه او می چربد.؛حافظ رندی است که در برابر زاهد ریایی،ظالم،شنحه،شیخ،محتسب و..قد علم می کند واین اقشار از انتقادات و افشاگریهای او در امان نیستند،سخنان دو پهلوی نشان ازچند گونگی و با ابعاد شخصیت حافظ ندارد؟همین جند گانگی شخصیت او ،صفت بارزی از رندی او است و حتی سبک شعر یش را همین صفت متمایز کرده.هر چند همین چند گانگی به همراه ابهام و ابهاماتی رندانه،خود،از بوی ریا عاری نیست ،حافظ با ریاکاران عنادی سخت نشان می دهد،اما آیاخود از این ریا خالی است؟؟؟؟؛؛به نظر بسیاری از منتقدان حافظ از مسیر رندی امکان ظهور می یابد و بیشتر به فکر زیبایی و والایی شعر خویش  بوده نه تلیغ این یا آن روش فکری خاص ومعین
سید عمادالدین نسیمی با دلبستگی فراوانش به انسان اشعار خود را بر اساس انسان محوری نشان میدهد. نسیمی در بحبوحهی حوادث خونین زمان خویش ،مسئولیت اجتماعی خود را حس کرده با آگاهی وارد میان مبارزه شده است .ونسیمی سخن به ستایش انسانهای پاکدل وروشنفکر اجتماع می گشاید و ذات خداوندی را در وجود آنان متجلی می بیند،و درا شعارش انسان رابه خود و شناخت خویش دعوت میکند،وبی پروا رودرروی ظالمان فریاد میکشد و ندای انسان دوستی و نوع پروری اش بلند است. نغمات نسیمی از وحدت وجود،مایه می گیرد که پایه اصلی آن آزادی انسان از تمامی زنجیرهای اسارت و رهایی از قوای سیاه وستمگرجامعه، همچنین  تقدیس وجود آدمی ونگرش واقع بینانه به حیات مادی استو اعتراض علیه قوانین فئودالی ،پایمال کردن حقوق بشری،شکایت از وضع فلاکت بار مردم،طلب مساوات و برابری بین تمام انسانها و ارج نهادن به مقام انسان جای وسیعی در آفرینش هنری او دارد.
نسیمی نسبت به حوادث اطراف خود بی تفاوت نیست و همین عصیان فلسفی ،عرفانی،فعالیت سیاسی،مبارزه با ستمگران او را به سوی مرگ شکوهمند سوق داد.{حکم اعدام این شاعر توسط مویدالسطان صادر شد که باید پوست او بر گیرند،هفت روز در شهر در معرض تماشای عموم گذارند،سپس دست وپایش قطع گردد}

 

م.رغصا

این مطلب توسط علی مسعودی* بررسی شده است. تاریخ تایید: ۹۳/۰۷/۲۶ - ۱۹:۳۹
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
2
1 2


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)