اشاره:از نظر نگارنده این مطلب کتاب های انکارگرا کتاب هایی هستند که تاریخ,فرهنگ و زبان بخش عظیمی از مردم این سرزمین را انکار میکنند.این کتاب ها دارای ویژگی هایی هستند که به دوازده مورد از آن ها اشاره می شود:
1-عموما این کتاب ها ذیل مصالح و منافع قدرت سیاسی و زودگذر نوشته شده اند و از حقوق بشر و حق الناس در آنها خبری نیست.زیرا براحتی در روز روشن و در یک تریبون رسمی,زبان میلیون ها تن از تورکان این مملکت را انکار میکنند.
2-این کتاب ها منابع و متونی را که برخلاف نظر آنهاست یا نمیبینند یا اگر دیدند و مجبور به ذکر شدند,انقدر در نوشته های آن تشکیک وارد کرده و تخطئه میکنند تا انها را بی ارزش کنند.مثل تاریخ بلعمی و سفرنامه ناصرخسرو قبادیانی غلوی,لغت نامه دهخدا درباره زبان و حد و حدود آذربایجان.
3-این کتاب ها خاندان های حکومتگر سلجوقی,غزنوی و خوارزمشاهی و افشار و قاجار را با کل تورکان و توده های مردمی برابر می گیزند و ورورد و ظهورشان در ایران و آذربایجان را یکی میگیرند و زمان آن را خیلی جدید میدانند
4-این کتاب ها برای بمباران اذهان تورکان ایران پدید آمده اند.زیرا همگی شبیه هم هستند و نویسندگان مشابه هم دارند.فقط به روش ها و شکل های گوناگون و از زوایای مختلف مردم را مورد تهاجم قرار میدهند و به گونه ای عمل میکنند که خواننده دچار((خود دیگر پنداری)) می شود.
5-این کتاب ها سلبی هستند و هیچ برنامه و پیشنهادی برای حفظ,توسعه و تعمیق زبان و فرهنگ تورکان و سایرین ندارند.یعنی اینها تنوع و تکثر را زیانبار میدانند یا تحمل کردن نمیتوانند و تک صدایی و تک زبانی را خوشتر میدارند.
6-این کتاب ها واقع گرا و متعارف نیستند.به این خاطر هم علمی نیستند,چون میگوییند در گذشته چنان بود و در آینده هم باید چنین و چنان باشد,بنابر این دستوری,استیلاجو و تخیلی هستند.
7-این کتاب ها و ادعاهایشان تماما جدید و حادث و تازه به دوران رسیده است.یعنی عمرشان به قبل از جنگ جهانی اول قد نمیکشد.این کتاب ها بعد از نهضت مشروطه خصوصا با رضاخان آمده اند,درست زمانی که نسخه های جدید ((دولت و ملت سازی))(شما بخوانید "یکسان سازی") برای اکثر مملکت ها و سرزمین های جهان پیچیده شد و براساس آن قرار شد ملت ها به نفع یک ملت از صحفه تاریخ یا حذف فیزیکی شوند و یا حذف فرهنگی و زبانی
8-ترجیح بند تمامی این قماش کتاب ها این است که((زبان تورکی به تورکان ایرانی و آذربایجانی تحمیل شده است))!این نوع سخنان که نشانه میزان عقل و درایت صاحبانش است,مجوف,غیرعلمی,وخنده دار است که همیشه هم بدون سند بیان میشود و به این خاطر هم عامیانه و بازاری است.واقعا در کجای تاریخ ما نوشته شده است که حکومت های تورکی مثل غزنوی,سلجوقی,خوارزمشاهی,آغ قویونلو,قاراقویونلو,صفوی,افشار و قاجار زبان تورکی را به مردم تحمیل کرده و دستو داده اند که شاعران به تورکی شعر بگویند و نویسندگان به تورکی بنویسند و مردم روستاها و عشایر و شهرهای کوچک و بزرگ هم اعم از کشاورز و دامدار و لشکری و کشوری و...هم حتما به تورکی حرف بزنند تا بلکه تورک شوند.!چه معرکه است این قضیه که هزاران روستا و عشیره و قوم و قبیله در هزاران کیلومتر مربع بدون هیچ گونه راه ارتباطی,رسانه,کتاب,دفتر,معلم و ...زبان مادری خود را کنار گذاشته و هم زمان و مثل هم ناگهان از روستاهای شیراز گرفته تا دهات خراسان و از آنجا تا قفقاز,همه و همه مثل هم زبان باز کرده و فولکلور و فرهنگ شفاهی مشترک پیدا کرده اند وعجیب اینکه این زبان از نگاه علمیدر تمام این سرزمین ها به تورکی آذری یا آذربایجانی معروف شده است.اگر پشت این ادعا پول و زور نبود,کودکان کوی و برزن بر این سخن سخیف میخندیدند و بزرگان اکابر ندیده به تمسخرش میگرفتند.اصولا بر همگان از جمله خواص و عوام مبرهن است که حکومت های مذکور و خاندان هایحکومتگر همیشه مروج و مقوم زبان فارسی(=دری) بوده اند و آن را از ماورالنهر و بلخ و بامیان وبادغیس و طخارستان به داخل مرزهای ایران آورده اند وبا تشویق های جانانه,صله ها و سکه های فراوانی به شاعران فارسی گو داده اند که تصورش امروزه برای ما به مانند رویایی است.حتی مغولان و ایلخانان هم دربارهای خود را در اختیار نویسندگان و شاعران و منشیان و مستوفیان خراسانی قرار داده بودند و بزرگترین کتاب های فارسی در ذیل توجه و حمایت های مادی و معنوی آنها به نگارش در امد.تاریخ هرگز به ما نمیگوید که حکومت های تورکی مروج زبان تورکی بوده اند,حتی یک بیت تورکی شعر در دربارهای تورکی با صله و سکه سروده نشده است و این از عجایب عالم روشنفکری مشرق زمین است که چنین ادعاهایی بکنند و سندی هم ارائه ندهند.یالللعجب!!
9-این گونه کتاب ها که براساس منافع مادی-سیاسی نوشته شده اند با چشمپوشی بر اسناد تاریخی,زبان دری را ادامه تکامل یافته زبان پهلوی ساسانی مینمایانند.این گزاره غیرعلمی و غیرتاریخی درحالی بیان میشود که در تمام کتاب های تاریخی و ادبی آمده است که زبان دری(=فارسی) یک زبان جدا و متفاوت از پهلوی است که اتفاقا هر دو همزمان در دو جغرافیای جدا وجود داشته اند.هم فردوسی هم ناصرخسرو و هم فخرالدین اسعد گرگانی هم بلعمی و هم یاقوت حموی و...در آثارشان به صراحت زبان دری و پهلوی را دو زبان جدا دانسته اند.پهلوی در مرکز و جنوب ایران بوده یعنی اصفهان وشیراز و دری در افغانستان و تاجیکستان امروزی.سعدی و حافظ علاوه بر فارسی دری به پهلوی یعنی زبان مادری خودشان هم شعر در دیوان های خود دارند.
کتاب((ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی از پهلوی به صورت شعر پارسی(دری)برگردانده شده است(تک آذربایجان واژان,عنایت الله رضا,نشر هزار,تهران 1385,ص157)خود اسعد گرگانی میگوید:
ندیدم زان نکوتر داستانی
نماند جز به خرم بوستانی
ولیکن پهلوی باشد زبانش
نداند هرکه بر خواند بیانش(ویس و رامین,تصحیح محمد روشن,صدای معاصر,1389)
10-این متون مکرر می گویند که نژاد مردم آذربایجان (ترک)) نیست بلکه چیز دیگری است.درحالی که خود کسروی که مقبول این گروه از نویسندگان است میگوید:
((ما امروز بهترین راه برای شناختن نژاد یک توده,زبان ایشان را می شناسیم)) .(کاروند کسروی,به کوشش یحیی ذکا,چاپ دوم,تهران 2536,ص 321نقل از آذربایجان و ادان ص 158) پسچرا زبان مردم آذربایجان نمیتواند,گواه راستین نژادشان باشد؟
11-این کتاب ها و نویسندگانش با پروسه تغییر و تکامل تاریخی اقوام از نظر زبانی و مذهبی مخالفت می کنند و قصد دارند فرهنگ و زبان و مذهب امروزی یک قوم قالب کنند.درحالیکه جوامع بشری هیچگاه ایستا نبوده اند و از جوامع بدوی,همه چیز پرست و اساطیری به جوامع توحیدی تبدیل شده اند,بنابر این در اثر گذشت زمان و پیشرفت کشاورزی و صنعت,انسان جوامع امروزی را ساخته اند.بنابر این کوبیدن بر طبل ارتجاع تاریخی و تاکید بر هزاره های گمشده و گذشته های دوردست و اساطیری نه ممکن است و نه مفید.چرا که انسان ها,فرهنگ و زبان امروزی و ملموس خود را بر اسطیر ناملموس و انتزاعی ترجیح می دهند.
12ادبیات این کتاب ها دچار خودشیفتگی و دیگرگریزی و دگرستیزی است.تورکان در نظر اینان صددرصد منفی اند و مزایا و نقاط قوت ندارند.به این خاطر است سازندگی ها و آبادانی های پدید آمده از ادبیات گرفته تا معماری و سیاست همگی در نظر اینان هیچ است.فداکاری تورکان در برابر مغولان و عقب راندن مغولان هیچ است.شکست رومیان بیزانسی توسط آلب ارسلان سلجوقی هیچ است.پیروزی در جنگ های صلیبی با حضور تورکان هیچ است.همین تورکان اند که مغولان را در خود حل کردند و نامی از آنان در این سرزمین نماند.
بابک بیگدلی,ماهنامه بایرام چاپ 47