از تو نوشتن عادت نیست وظیفه ایست بر عهده هر قلمی که به دستانم میگیرم.
صدای پا می آید،
صدای رقص واژگان در پستوی ذهن من است،
انگار پس از اولین نگاه، قطار قطار واژه به ذهنم رهسپار شده است،
همه ی واژه ها قدم می زنند، جز فاصله که می دود!
همچون تو که آرام و قدم زنان آمدی اما دوان دوان رفتی.
بعد از رفتنت واژه هایی که قصد خودنمایی داشتند،
بغض بود،
اشک بود،
نفرین بود،
اما هیچ واژه ای حریف عشق نشد.
و انتظار بعد از عشق، راست قامت ترین واژه بود.
میدانی؟
هر روز خانه را به شکلی نو می چینم،
پرده ها را کنار میزنم،
پشت پنجره به شکلی نو انتظارت را می کشم.
شنیده ای خواستن، توانستن است؟
اما همه عذاب من نخواستنت در نبودنت بود وقتی نتوانستم پای بندت کنم!
کسی چه می داند،
شاید یک روز بد،
این کور سوی امید م خاموش شود،
رفتنت را باور کنم،
شبیه خاطره ای شوی در دور دست ترین جای ذهنم،
و من آن روز خواهم فهمید که سنگ شده ام،
و هیچ کس دیگر مرد میدان نخواهد بود،
تا از من حتی مجسمه ای عاشق بتراشد!
اما هنوز هم در گوش این مجسمه سنگی
صدای رفتن قطاری که تو با آن رهسپار شدی هست.
گفتی که دگر در توچنان حوصله ای نیست گفتم که مرا دوست نداری گلهای نیست رفتی و خدا پشت و پناهت بهسلامت بگذار بسوزد دل من مسئلهای نیست
.......
لطفا جاوا اسکریپت را فعال نمایید
Play Video
Foreground
---
White
Black
Red
Green
Blue
Yellow
Magenta
Cyan
---
Opaque
Semi-Opaque
Background
---
White
Black
Red
Green
Blue
Yellow
Magenta
Cyan
---
Opaque
Semi-Transparent
Transparent
Window
---
White
Black
Red
Green
Blue
Yellow
Magenta
Cyan
---
Opaque
Semi-Transparent
Transparent
Font Size
50%
75%
100%
125%
150%
175%
200%
300%
400%
Text Edge Style
None
Raised
Depressed
Uniform
Dropshadow
Font Family
Default
Monospace Serif
Proportional Serif
Monospace Sans-Serif
Proportional Sans-Serif
Casual
Script
Small Caps
Defaults
Done
http://www.1doost.com/posts/19225/%D8%A7%D8%B2%20%D8%AA%D9%88%20%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%86%20%D8%B9%D8%A7%D8%AF%D8%AA%20%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA.htm