|
محراب عبوسی
(mehrabdj )
آلبوم:
HD
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
133 بازدید امروز: 131
توضیحات:
رفتی و دل ربودی یک شهر مبتلا را
تا کی کنیم بی تو صبری که نیست ما را بازآ که عاشقانت جامه سیاه کردند چون ناخن عروسان از هجر تو نگارا! ای اهل شهر ازین پس من ترک خانه گفتم کز نالههای زارم زحمت بود شما را از عشق خوب رویان من دست شسته بودم پایم به گل فرو شد در کوی تو قضا را... ای مدعی که کردی فرهاد را ملامت باری ببین و تن زن شیرین خوش لقا را تا مبتلا نگردی گر عاقلی مدد کن در کار عشق لیلی مجنون مبتلا را ای عشق بس که کردی با عقل تنگ خویی مسکین برفت و اینک بر تو گذاشت جا را مجروح هجرت ای جان مرهم ز وصل خواهد این است وجه درمان آن درد بیدوا را من بندهام تو شاهی با من هر آنچه خواهی میکن، که بر رعیت حکم است پادشا را گر کردهام گناهی در ملک چون تو شاهی حدم بزن ولیکن از حد مبر جفا را از دهشت رقیبت دور است سیف از تو در کویت ای توانگر سگ میگزد گدا را سعدی مگر چو من بود آنگه که این غزل گفت «مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا» ...
درج شده در تاریخ ۹۴/۰۸/۲۷ ساعت 22:10
برچسب ها:
1
2
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |