فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 2379


درباره من
محمد مهران (mehran-mianeh )    

تفاوت داستان آدم در قرآن و تورات - داستان مار

منبع : بحارالانوار جلد 1 - منهاج ال
درج شده در تاریخ ۹۱/۰۷/۰۹ ساعت 11:20 بازدید کل: 987 بازدید امروز: 334
 

 

 تفاوت داستان حضرت آدم در قرآن و تورات

 چون در درسهاي قبل قسمت هاي زيادي از داستان حضرت آدم را از قرآن و نهج البلاغه نقل كرديم، خوب است چند تكه اي را از تورات ذكر كنيم تا اجمالا معلوم شود چه تفاوتي بين قرآن و تورات هست . البته تورات قديمي ترين كتاب آسماني است كه در اختيار ماست و در آن تحريفهايي شده است ولي همه اش باطل نيست . در تورات فعلي اسمي از شيطان، دستور سجده بر آدم و تخلف كردن او وجود ندارد و به جاي شيطان "مار" ذكر شده كه موجب اغواي آدم شد.

 در "سفر تكوين" كه اولين سفر تورات فعلي است، در باب دوم آيه هفتم داستان حضرت آدم را چنين بيان ميكند: "پس خداوند خدا آدم را از خاك زمين بسرشت و در بيني وي روح حيات دميد و آدم نفس زنده شد" اين نظر را قرآن هم دارد: (نفخت فيه من روحي)(1). سپس در آيه هشتم ميگويد: "و خداوند خدا باغي در عدن به طرف مشرق، غرس نمود و آن آدم را كه سرشته بود در آنجا گذاشت" از اين عبارت استفاده ميشود كه بهشتي كه آدم در آن سكني داشته باغي روي زمين بوده، و در آيه شانزده و هفده آمده : "و خداوند خدا آدم را امر فرموده گفت : از همه درختان باغ بي ممانعت بخور، اما از درخت "معرفت نيك و بد" زنهار نخوري ; زيرا روزي كه از آن خوردي هرآينه خواهي مرد" به اصطلاح گفت : سراغ درخت عقل و تميز نرو. حالا من صحت و سقمش را كار ندارم . و در باب سوم ميگويد: "و مار از همه حيوانات صحرا كه خداوند خدا ساخته بود هوشيارتر بود و به زن گفت : آيا خدا حقيقت گفته است كه از همه درختان باغ نخوريد؟ زن به مار گفت : از ميوه درختان باغ ميخوريم، لكن از ميوه درختي كه در وسط باغ است خدا گفت از آن نخوريد و آن را لمس مكنيد مبادا بميريد، مار به زن گفت : هرآينه نخواهيد مرد بلكه خدا ميداند در روزي كه از آن بخوريد چشمان شما باز شود و مانند خدا عارف نيك و بد خواهيد بود، و چون زن ديد آن درخت براي خوراك نيكوست و به نظر خوش نما و درختي دل پذير و دانش افزا، پس از ميوه اش گرفته بخورد و به شوهر خود نيز داد و او خورد، آنگاه چشمان هر دوي ايشان باز شد و فهميدند كه عريانند، پس برگهاي انجير به هم دوخته سترها براي خويشتن ساختند".

ظاهر قرآن در سوره اعراف اين است كه آنها لباس داشتند و لباسشان ريخت، اما ظاهر تورات اين است كه : "آدم و زنش هر دو برهنه بودند و خجلت نداشتند و بعد از خوردن از آن درخت فهميدند كه عريانند" به هرحال تورات ميگويد: "خداوند خدا او را از باغ عدن بيرون كرد تا كار زميني را كه از آن گرفته شده بود بكند".

 عمده تفاوتي كه بين تورات و قرآن هست اين است كه در تورات نامي از شيطان نيست و به جاي آن مار ذكر شده است، و از طرفي اين كه ملائكه مأمور شدند براي آدم سجده كنند و شيطان تخلف كرد مطرح نيست، و بهشت را هم تعبير كرده است كه باغي در عدن بوده است 

 [1] سوره حجر، آيه 29; و سوره ص، آيه 72

 

 نكات قابل ذكر ديگري در داستان حضرت آدم (ع)

 يكي از مسائل مورد بحث اين است كه اگر شيطان از بهشت رانده شد و آدم و حوا در بهشت بودند، پس به چه وسيله اي شيطان به آدم و حوا دسترسي پيدا كرد؟ از بعضي روايات (1) و اخباري كه از ائمه (ع) رسيده استفاده ميشود كه شيطان به سراغ مار رفت و به او گفت : اگر چنانچه مرا در درون خودت جاي دهي و به بهشت ببري من اسم اعظم خدا را به تو ياد ميدهم، شيطان در دهان مار رفت و مار كه ورودش به بهشت ممنوع نبود به آنجا رفت، و شيطان همان طور كه در دهان مار بود با آدم و حوا صحبت ميكرد كه آنها خيال ميكردند مار با آنها صحبت ميكند.

در حقيقت اين روايت جمعي است بين آنچه ما داريم كه شيطان آدم را اغوا كرد با آنچه كه در تورات است كه مار آدم را اغوا كرد، و اين روايت جوري است كه تقريبا گناه آدم و حوا را خيلي كم ميكند; و شايد هم چنين چيزي بوده باشد، براي اين كه آدم پيغمبر خداست و گناه صريح انجام نمي دهد. مضمون روايت اين است كه شيطان در دهان مار رفت و مار نخست نزد آدم رفت و شيطان به او گفت شما چرا از اين درخت استفاده نمي كنيد؟ اگر از درخت استفاده كنيد علم غيب پيدا ميكنيد و قدرت مخصوصي كسب ميكنيد، و يا هميشه در بهشت ميمانيد و هرگز نمي ميريد. آدم خيال ميكرد مار با او سخن ميگويد، پس گفت : خدا نهي كرده و ما هم تخلف نمي كنيم، شيطان قسم خورد كه دروغ نمي گويد و خير آنان را ميخواهد، باز آدم نپذيرفت و به مار گفت : اين حرف شيطاني است كه ميگويي، شيطان مأيوس شد و سراغ حوا رفت و به او گفت شما چرا از اين درخت استفاده نمي كنيد؟ گفت : براي اين كه خدا از آن نهي كرده است، شيطان گفت : حكم قبلي خدا نسخ شده و دليلش اين است كه اگر شما جلو برويد و بخواهيد از اين درخت استفاده كنيد كسي جلوي شما را نمي گيرد، در صورتي كه ملائكه اي موكل اين درخت هستند با اسلحه آتشين و هر كس بخواهد سراغ آن برود منعش ميكنند، تو برو جلو ببين هيچ كس جلويت را نمي گيرد.

[1] بحارالانوار، ج 11، ص 190; و منهاج البراعة، ج 2، ص 93

 وقتي حوا به طرف درخت رفت، ملائكه اي كه موكل بودند خواستند جلوگيري كنند، از طرف خدا دستور داده شد جلوگيري از كسي بايد كرد كه عقل و تميز ندارد و او چون عقل و تميز و هوش دارد و مختار خلق شده است جلويش را نگيريد. حوا هم رفت و ديد كسي جلويش را نگرفت، باورش آمد كه استفاده از اين درخت حلال شده است و از آن درخت خورد، و به آدم گفت كه من از درخت خوردم و اتفاقي نيفتاد و اين حكم نسخ شده است، آدم هم باور كرد و از آن خورد.(1)

در اين صورت نمي توانيم بگوييم آدم و حوا گناه علني سختي انجام داده اند، فقط اگر اشتباهي باشد اين است كه چرا آدم و حوا بعد از آن كه خدا آنها را نهي كرد عجولانه سراغ آن درخت رفتند؟ چرا مار كه قسم خورد قسم او را باور كردند؟ در حقيقت زود باوريشان گناه است و الا بعد از آن كه شيطان در دهان مار براي آنها ثابت كرد كه حلال است از آن درخت خوردند، و فكر كردند كه مار يكي از حيوانات است و دروغ نمي گويد. مطابق اين روايت شيطان به وسيله مار به بهشت رفته است . از بعضي روايات ديگر استفاده ميشود كه آدم و حوا جلوي در بهشت ميآمدند و در آنجا با شيطان مواجه ميشدند. از بعضي روايات ديگر استفاده ميشود كه شيطان به صورت يكي از حيوانات در آمد و به بهشت رفت .(2) به هرحال در اينجا بحثي است كه شيطاني كه از بهشت رانده شده بود چطور به بهشت راه پيدا كرد؟ اين مسأله خيلي مهم نيست، اما از قرآن استفاده ميشود كه شيطان آدم و حوا را اغوا كرد، و اين كه در تورات ميگويد مار آنها را اغوا كرد برخلاف ظاهر قرآن است .

[1] بحارالانوار، ج 11، ص 190 و 191; و الاسرائيليات و الموضوعات في كتب التفسير، ص 178; و الاسرائيليات و اثرها في كتاب التفسير، ص 476 گفته ميشود كه اين دسته از روايات در باب خلقت آدم و بيرون راندن وي از بهشت مشكوك به نظر ميرسد، و مضمون آنها مضمون روايات اسرائيلي است كه از طريق اهل سنت نقل شده و بسياري از مفسران شيعه و سني تفطن پيدا كرده و آنها را رد كرده اند.

[2] منهاج البراعة، ج 2، ص 92

 بر اساس روايات مختلف بعضي گفته اند شجره ممنوعه گندم بوده است، بعضي گفته اند كافور بوده، بعضي گفته اند شجره حسد بوده، و بعضي گفته اند انگور بوده ; تورات ميگويد درخت معرفت نيك و بد بود. روايتي داريم كه مضمون آن جمع بين همه احتمالات است . از امام (ع) سؤال شده كه علت اختلاف روايات در مورد شجره ممنوعه چيست ؟ جواب فرموده اند: درختهاي بهشت اين طوري است كه هر درختي چه بسا ميوه هاي مختلف دارد.(1) ولي چرا از حسد و معرفت نيك و بد به درخت تعبير شده است با اين كه اينها امور معنوي هستند؟ در جواب بايد گفت : همين طور كه غذاهاي مادي از درخت گرفته ميشود، از منشاء غذاهاي معنوي نيز چه خوب آنها و چه بد به عنوان كنايه و مجاز گاهي به درخت تعبير ميشود، درخت حسد يعني ريشه و منشاء و پايگاه حسد.

در بعضي روايات آمده كه شجره ممنوعه آن كمالات و علوم و نورانيتي است كه آل محمد داشتند و اسامي آنان بر ساق عرش مكتوب بود و با مشاهده آنها در ذهن آدم و حوا خطور كرد كه ما با اين مقام و قربي كه داريم - تا آنجا كه آدم مسجود ملائكه واقع شد - كسي از ما بالاتر نيست، و چرا نبايد علوم و كمالات آل محمد را داشته باشيم ؟ همين احساس حسادت بود كه آدم و حوا از آن نهي شده بودند.(2)

 [1] بحارالانوار، ج 11، ص 164، حديث 9; و منهاج البراعة، ج 2، ص 95

[2] همان منابع بالا و بحارالانوار، ج 11، ص 189، حديث 47

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۰۷/۰۹ - ۱۱:۲۰
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:



لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)