بشر از مادر ایام نمیزاد ای کاش
تاعنان در کف تقدیر نمیداد ای کاش
زندگی نیست که زندان مکافات است این کس
به زندان مکافات نماناد ای کاش
در باغی بگشاید به رخت سبز ولی
سخت بن بست که هرگزنگشایاد ای کاش
اول امید که خیری برساند لیکن
وآخرش خوف که شری نرساناد ای کاش
جز ستم نیست توانایی وآن هم که گناه
آدمی هیچ گناهی نتواناد ای کاش
بعد ازاین خانه خرابی که به دنیادیدم
خانه آخرت از ما بدی آباد ای کاش
گر فلاطون شوی از شر شیاطین نجهی
که جهیدن بدی از این همه شیاد ای کاش
این جهان فتنه و نخجیرگه شیطان است
سرنوشتی که کس این قصه نداناد ای کاش
نکته گیری و فزونی نتوان با تقدیر
که خدا عذر فزونی بپذیراد ای کاش
شهریارا دم رفتن همه را حرف این است
که دگرباره نزایاد و نمیراد ای کاش